چندین وقته دارم بررسی اش می کنم.
یکی از مسائل مهم تو هر ازدواجی ، انتخاب مورد مناسبه.
موردی که هم کف باشه، اخلاق و ایمان داشته باشه.
موردی که ان شاء الله زندگی باهاش موجب عاقبت به خیری بشه و قرب الی الله
پیدا کردن مورد مناسب تو ازدواج تعددی اهمیت خیلی بیشتری پیدا می کنه
بحث هماهنگی بین همسران و بچه ها هم بوجود میاد
برای همین انتخاب خیلی مهم می شه.
مدتیه با یه خانم خوب و عزیزم صحبت داشتیم
به نظر خانم خوب و عاقل و با ایمانی میان.
من که دوسش دارم
امیدوارم آنچه خیره اتفاق بیافته و بتونیم تو این راه موفق بشیم.
فعلا باید مکالمه و ملاقات حضوری داشته باشن تا ببین همدیگر رو می پسندن یا نه.
تا خدا چی بخواد
التماس دعا
داستان تک فرزند رو خوندید؟ نظرتون چیه؟
از زمانی که مجرد بودم همیشه تو قنوت نمازهام دعا می کردم "خدایا همسری به من بده که با کمک هم بهت نزدیکتر بشیم. "
همیشه خیلی دلم می خواست در زندگی شویی ام یجوری رفتار کنم که جمله ای که حضرت علی ع در مورد حضرت فاطمه س به پیامبر ، وقتی پیامبر فرمودند علی جان فاطمه را چگونه یافتی ، گفتند ،همسرم به من بگن.
این رو هرگز به همسرم نگفته بودم.
تقریبا یه دوسالی بود که در مورد تعدد زوجات فکر می کردم. و حدود یکی دو ماه پیش برای اولین بار به همسرم پیشنهاد دادم.
همسرم هم بعد از مدتی بررسی گفت می خواد تعدد کنه. حدود چند هفته پیش.
منم با کمال میل قبول کردم.
اون موقع خیلی حرف زدیم
می گفت پشیمون نمی شی
ناراحت نمی شی
من باورم نمی شه
تو چجور زنی هستی
و بعد از اینکه براش دنبال مورد خوب بودم و با جدیت دنبال کار رو گرفتم.
وقتی احادیث و آسیب های تک همسری در این دوره زمانه و دختران مجرد و . رو گفتم و دید واقعا حس بدی ندارم
وقتی خاطرات گذشته و روزهای سختی که خدا روشکر با موفقیت پشت سر گذاشتیم رو مرور کرد.
وقتی پیشرفت معنوی زندگی رو نگاه کرد
دستم رو تو دستاش گرفت و تو چشام نگاه کرد و گفت "نعم العون علی طاعه الله" تو اینجوری هستی.اگر خدا بهم بگه تو چجور زنی هستی و ازت راضی ام یا نه اینو می گم.
خیلی خوشحال شدم
باورم نمی شد
یعنی به آرزوم رسیدم؟
شوهرم خودش به این دید در مورد من رسیده بود
گریه ام گرفت
عالییی بود
و الان
امشب بعد از محرمیت بچه رو خواباندم و با همسرم رفتیم حرم
گفتم بریم حرم
تا هم مهریه همیار (همتا) رو بندازه تو ضریح طبق قولش
هم تو این شب عزیز دعا کنم
از خدا بخوام که همینجور که تا الان منو پاک نگه داشته پاک بمونم تا آخر عمر
دچار حسد و . نشم
و برای خوشبختی شون و خوشبختی مون دعا کنم
وقتی برگشتیم
همسرم گفت ازم راضیه
گفت ان شاءالله خدا هم ازت راضی باشه
و دوباره نعم العون علی طاعه الله رو تکرار کرد
و من
خدا خوشبخت ترینم
خدایا منو برای خودت خالص بگردان
آمین یا رب العالمین
وای که چه حسی دارم
خیلی خیلی خوشحالم
خیلی خوشحالم
همسرم می خواستن محرم کنن . کمی مردد بودند .
گفتم وقتی محرم کنید هر کلمه که با صحبت کنید ثوابه. حدیثش رو نشونش دادم. در حالی که وقتی محرم نباشید خدا نکرده گناهی براتون نوشته بشه. از طرفی راحتتر می تونید صحبت بکنید و .
ساعت ۸ دقیقه بامداد جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۹۸ محرم کردند .
تا تاریخ ۳۱ تیر ساعت ۱۲ شب.
عقد موقت مشروط
به مهر ۱۴ صلوات و ۱۴ شاخه گل رز و ۱۴ هزار تومان وجه نقد که داخل صریح مطهر حضر حضرت معصومه انداخته بشه
به صورت تلفنی و از راه دور
همسرم خودش وکیل شد و خوند
خیلی خوشحال شدم. گریه ام گرفت. احساس خوبی داشتم. احساسی پاک . انگار تمام خیر ها نصیبم شده بود. شعف فراوان
همه مون دو رکعت نماز خوندیم
خدا رو شکر کردیم
خدا ان شاءالله عاقبت امورمون رو خیر قرار بده و مشکلات رو از سر راهمون بر داره و بهترین ها رو روزیمون کنه.
به عروس خانم هم پیام زیر رو دادم
خیلی برات دعا کردم
ان شاءالله همیشه الفت و مودت و مهربانی بینتون برقرار باشه
و از لحظه لحظه زندگی تون خدا راضی باشه
و فرزندانی صحیح و سالم و صالح به دنیا بیارید و یار خاص امام زمان عج بشن
الهی بهترین ها نصیبت بشه و همیشه خوش باشید
و عاقبت همه مون ختم به خیر باشه و خداوند ازمون راضی باشه و مخلص باشیم و مومن بمیریم و مرگمون شهادت در رکاب اقا امام زمان عج باشه
شما هم تو رو خدا برای ما دعا کن
دعات مستجابه به فضل پروردگار.
اول از همه برای ظهور هرچه نزدیکتر حضرت حجت دعا کن و برای اینکه جزو ۳۱۳ نفر یار خاص امام زمان عج باشیم.
دوستت دارم . جون
از صمیم قلبم
و برات بهترین ها رو از خدا می خوام
ان شاء الله به هر چی می خوای برسی
راستی فردا می خوام به امید خدا با والدینم صحبت کنم
دعا کن خیر باشه و بپذیرند و اذیت نشن و مشکلی پیش نیاد.
ممنونم
خدایا دوستت دارم و ازت ممنونم
خدا کاری کن هرگز احساس بدی نداشته باشم و هرگز حسادت نکنم و همیشه آنگونه رفتار کنم که تو می پسندی.
امروز روز خیلی بود
اتفاق خیلی خوبی افتاد
همسر به قولی از اول ماجرای تعدد می گفت من ۹۹ درصد بخاطر رضای خدا و یک درصد به خاطر نفس تعدد رو می پذیرم.
در عمل گاهی این یک درصد بیشتر نمود پیدا می کرد یا بهتر بگم مخرب بود و در اون ۹۹ درصد اثر مخرب داشت.
امروز داشت زندگی و مشکلی که براش پیش اومده بود رو مورد بررسی قرار می داد . خیلی باهاش صحبت کردم در مورد اخلاص در عمل و .
پسرم وسط بحث ما اومد بالا
گفت بابا می شه برم بقالی
_چی می خوای
_تیرکمون
_باشه بزار بعدا می ریم اسباب بازی فروشی برات می خریم
_باشه
پسرم که معمولا اصرار بر انجام سریع چنین خواست هایی داره، در حالی که ما داشتیم در مورد توکل و نیت و نفس و . صحبت می کردیم ، یدفعه اومد بالا و اینو گفت و یک کلام گفت باشه!
باباش گفت
حالا که اینقدر قشنگ پذیرفتی و فهمیدی بابات خیر و صلاحت رو می خواد و برات بهترین ها رو می خواد و سپردی به من ، منم برات بهترین رو می خرم .
یدفعه بهم نگاه کردیم
شوهرم تو چشاش اشک حلقه زد
گفت دیدی! وای .
گفتم آره
گریه مون گرفت
همسر نیتش رو صد در صد خالص کرد
خیلی خوشحال بود
گفت
عملی که ذره ای خواست نفس داشته باشه دیگه اخلاص نداره
عمل ما مثل بادکنک هست که اگر یک سوراخ ریز هم داشته باشه دیگه اون بادکنک بدرد نمی خوره. باد نمی شه. عمل باید صد در صد خالص باشه برای خدا.
عمل مثل یه سیب کرم خورده نیست که اون تکه اش رو برداری و بقیه اش رو بخوری.
دیگه اون عمل بدرد نمی خورده.
اگر ما واگذار کنیم امورمون رو به خدا و قبول کنیم خدا برامون بهترین رو می خواد و خیر و صلاحمون رو می خواد ، اون وقت بهترین ها نصیبمون می شه. اما اگر بخوایم خودمون اونچه فکر می کنیم بهتره رو برای خودمون درست کنیم و بدست بیاریم ، اگر چشم بصیرت داشته باشیم بهترین رو از دست داده ایم
پسرم اون موقع وسط بررسی ما اومد.
خدا فرستادش.
نشونه راه بود برای ما.
اینکه بیاد و رفتاری نشون بده و جملاتی بگه که خداوند ما رو توسط اون هدایت کنه .
عالیی بود عالییی
ممنونم خدایا
امروز بعد از این ماجرا همسرم دوباره گفت نعم العون علی طاعه الله هستم .
حالا به این بیش از پیش پی بردیم که آیت الله شاه آبادی چی می گن:
امام خمینی (قدّس سرّه) :
یکى از مشایخ عظام ما [آیت الله شاه آبادی] دام ظلّه، میفرمود که در تعدد زوجات، که انسان گمان میکند ورود در دنیا و توجه به آن است، وقتى که انسان به آن مبتلا شد، مییابد که این یکى از شاهکارهاى بزرگى» است که انسان را در عین ورود در دنیا از دنیا خارج مىکند و از آن منصرف مینماید.
ادامه مطلب
سلام
می خواستم طی چند پست در مورد زندگی تعددی صحبت کنم
اول اینکه اصل بر تک همسری . ان شاءالله بعدا در مورد اینکه چرا باید وارد تعدد بشن عده ای و چرا لازمه صحبت می کنیم.
انواع زندگی تعددی:
در ورود به زندگی تعددی همانطور که قبل گفتم سه حالت وجود داره:
اول آقا بنابر دلایلی اصرار بر تعدد زوجات دارند . اما بنا بر دلایلی بدون اطلاع زن اول زن می گیره.
بعد از مدت زمانی ممکنه این راز فاش بشه
حالتهای مختلفی که در این صورت بوجود میاد بدین صورت می شه:
یا زن اول دچار آسیب فراوان می شه و نمی تونه زندگی رو تحمل می کنه و طلاق می گیره
یا زن دوم دچار آسیب فراوان می شه و نمی تونه زندگی رو تحمل می کنه و طلاق می گیره
یا زن اول زندگی رو تحمل می کنه و زندگی تعددی ادامه پیدا می کنه
دوم حالتی که مرد تصمیم می گیره زن دوم بگیره. درایت به خرج می ده و جهت کاهش آسیبها ابتدا با همسر و اعضای خانواده صحبت می کنه.
در مورد واکنش زن اول
یا راضی می شه . حال با دلخوری و یا پذیرش قلبی واقعی
یا اصلا زیر بار نمی ره
مرد ها هم در مقابل این واکنش خانمها چند دسته می شوند
همسر راضی نشده ، مرد قید تعدد رو می زنه
همسر راضی نشده و مرد وارد گروه اول می شه و یواشکی تعدد می کنه
سوم حالتی که در آن زن اعلام رضایت قلبی می کنه که همسر تعدد کنه.
در این حالت زن معمولا حکم الهی را مانند سایر احکام الهی مثل روزه و نماز پذیرفته. به همسر اعلام رضایت می کنه
مردها در مقابل این زنها سه دسته اند
یا تعقل و تفکر و بررسی می کنند و در صورت داشتن شرایط و . وارد تعدد می شن
یا دچار احساسات می شن و وارد تعدد می شن
یا اصلا وارد تعدد نمی شن به هر دلیل مثلا مدیریت و طرفیت و اقتدار و قدرت تمکین لازم رو ندارند و یا از نظر عاطفی بسیار وابسته اند و ومی نمی بینند
به زودی جوانب و آسیبها و راهکار ها رو در هریک بررسی می کنیم.
شنیده بودم تو زندگی های تعددی موفق ، همتاها با هم مشکل ندارند و مشکل بیشتر با شوهر هست.
بعضی از دوستان بهم می گن تو خیلی خوبی.
با والدین مون صحبت کردیم
اول با پدر صحبت کردم
چند ساعت مکالمه طول کشید
پدرم در نهایت گفت که کارمون کاملا اشتباهه. ولی تصمیم با خودمونه.
گفتش که بهتره اگه میخوای کار خیری بکنین کار دیگه ای بکنید.
که این همه آدم نیازمند هست ، این همه کارهای خیر هست که میتونید انجام بدید. این کار رو نکنید. این کار به زندگی تون لطمه میزنه. اگر که مثل خودتون پیدا میکردید خوب بود ولی مثل خودتون پیدا نمیشه
قطعاً صدمه می بینید.
اشتباه می کنید.
شیطان شما را گول زده.
چیز خورت کردن
گفتم اگر یکی به دست کمک دراز کنه و شما مطمئن باشید به کمکت نیاز داره کمکش نمیکنی؟
گفت چرا
گفتم خوب اگر که ما بگیم که به اون کمک نکن برو یه کار خیر دیگه بکن گوش می کنی
گفت نه.
گفت ولی این کاری که داری می کنی بهت صدمه میزنه
اگر که ۲ درصد حتی احتمال ضرر و صدمه می دی عقل سالم می گه نباید این کار رو بکنی
اگر که این اشتباه رو بکنی یک عمر وبال گردنته.
گفتم می دونم. انشالله که اینطور نمیشه ولی خدا میگه که از مال و جان تون باید انفاق کنید تا به قرب الی الله برسید.
من می دونم الان دختران زیادی هستند که به تاهل ، به زندگی مشترک نیازمندند
اگر اون عده ای که توانایی دارند این کار را انجام بدهند مشکل این افراد جامعه حل میشه .ما نمیتوانیم در مقابل اینها بی تفاوت باشیم.
اگر شما ببینید که یک مقداری آب داری و دیگری آب نداره یا آبی که داره مسموم است، آیا از آب خود به او نمی دهی؟
اگر در جاده در حال رانندگی هستید ،در حالی که ماشین پر است ، ببینی کنار جاده افرادی بدون وسیله ایستادهاند آیا آنها را سوار نمی کنی؟ حتی اگر از جای شما تنگ شود؟
مادرم سخت تر قبول می کرد یعنی از همون اول می گفت زندگی خودتونه ولی ناراحت بود و .
در نهایت گفتند که زندگی خودته ، خودت میدونی .ولی به نظر ما کار اشتباهی می کنی.
این کاریه که فی النفسه خوب هست اما نه برای جامعه امروزی که وجهه اجتماعی خوبی نداره.
سخته اما اگر که میخواهید این کار را انجام بدهید باید آدم خوبی مثل خودتون باشه. آدم خوبی باشه که به خاطر خدا زندگی کنه و هم چنین آدمی امروز پیدا نمیشه!
گفتم شما دعا کن ان شاءالله که پیدا میشه . ما هم اگر که همچین آدمی پیدا نشه تعدد نمی کنیم.
شوهرم هم صحبت کردیم
قبول نمیکرد
خیلی خیلی ناراحت شد. میگفتن مثل خانم اولت پیدا نمیشه این کارو نکن زندگیت رو به هم نریز.
خیلی صحبت کردیم . خیلی خیلی صحبت کردیم. گفتم خودت رو بزار جای اینجور افراد
بدون بچه
تنها بودن
افسردگی
در نهایت با اکراه ایشون هم قبول کرد.
امشب برای اولین بار با همتا صحبت کردم
از دغدغه هامون گفتیم
همتا گفت رضایت من براش خیلی مهمه. اون زمانی هم که می خواستن محرم کنن قبلش جهت اطمینان خاطر گفته بود و من بهش ویس داده بودم که مطمئن باش.
گفت دوست داره من مثل خواهر نداشته باشم.منم گفتم همتا رو همیشه مثل خواهر می دونستم.
آرزوی درک متقابل کردیم برای هم.
امیدوارم همه چیز به خیر بگذره
امیدوارم هرگز صدمه نبینیم و سراسر خیر و نیکی باشه زندگیمون
الحمدلله اگر چه سخت ولی خدا را شکر همه چیز تا حدی به خیر گذشت.
امیدوارم باقی روند نیز به بخیر باشه
نیمه شبی چند دوست به قایقسواری رفتند و مدت زیادی پارو زدند. سپیده که زد گفتند: چقدر رفتهایم؟ تمام شب را پارو زدهایم!»
اما دیدند درست در همان جایی هستند که شب پیش بودند! آنان تمام شب را پارو زده بودند، ولی یادشان رفته بود طناب قایق را از ساحل باز کنند!
در اقیانوﺱ بیپایان هستی، انسانی که قایقش را از این ساحل باز نکرده باشد هر چقدر هم که رنج ببرد، به هیچ کجا نخواهد رسید.
مطلب قشنگی بود.
گفتم با شما هم به اشتراک بزارم
اما می خوام یه کتاب بهتون معرفی کنم که خیلی خیلی جالب و مفیده
پیشنهاد می کنم بخونید
دید آدم رو به زندگی تغییر می ده
کتاب آن سوی مرگ
نوشته جمال صادقی
حتما بخونید
دومین تصویر مراکز فروششه
جمعه عروسی دعوت بودیم
تولد پسر کوچیکم هم بود
منزل مادر شوهر بودم.
زنگ زدم مادرم حالی بپرسم
که مادرم خیلی بد صحبت کرد
اول سر سنگین بود
گفتم چی شده گفت تو بگو چند وقته آسایش برامون نذاشتی فکر دخترت باش
اینو بدون اگر این کار رو بکنی ازت نمی گذرم و شیرمو حلالت نمی کنم و دیگه پاتو اینجا نذار!!!
و گوشی رو قطع کرد!
با توجه به اینکه عروس خاله ام دو شب پیش بهم پیام داد که این چه کاریه می خوای بکنی والدینت هم راضی نیستن و . تعجب کردم که از کجا می دونه.و مقداری ادله اوردم براش . اگر چه دیروقت نبود و نشد صحبت کنم
وقتی مادرم اینجوری رفتار کرد حدس زدم یه عده از خدا بی خبر پرش کرده اند
دوباره زنگ زدم بر نداشتن
بهش پیامک دادم:
*****
سلام مامان جون
چرا اینجوری می کنی مامان؟
مگه من به شما چه ظلمی کردم که اینجوری می کنی؟
یا مگه کاری که می خوام انجام بدم گناهه که اینجوری می کنی؟
مگه دارم طلاق می گیرم؟
مگه دارم بی بندوباری می کنم؟
مگه موهاموگذاشتم بیرون و بدحجابی دارم می کنم؟
تارک الصلاه شدم ؟
با پسر نامحرم دوست شدم؟
مگه معصیت خدا رو دارم می کنم
که اینجوری می گی
****
جواب نداد
بعد که بررسی کردم
دیدم بله
چند روز پیش بله برون پسرخاله ام بوده و آنها مادرم اینها رو اینجوری پر کردن
اگر چه من ام اینا در مورد صرف موضوع تعدد صحبت کرده بودم. ولی کسی نمی دانست و قرار نبود فعلا بداند .
ولی والدینم گفته بودند.
بماند.
تو گروه فامیلی پیامی اینجوری دادم
و بعد در واجب دختر خاله ام که گفته بود برات متاسفم . پیام دوم رو.
راه سختیه
ولی عده ای در این راه خیلی خدا ناپسندانه عمل می کنن و زندگی دیگرون رو بهم می ریزن
واگذارشون کردم به خدا
سزای کارشون رو قطعا از خدا می گیرن
این دو پیام برای افرادی هم که می خوان وارد تعدد بشن مفیده و ادله قرانی چند داخلش داره
ادامه مطلب
بسیاری اوقات ممکنه نگرانی های برای همسر اول یا مرد از ورود به تعدد بوجود بیاد
یا دیگران برای آنها این اشکالات و شبهه ها را بیان کنند
شک کنند که راهی که می خواهد برود درست است یا نه
مرتکب گناه نشوند
از جمله ی این دغدغه ها می تواند موارد زیر باشد:
با ازدواج مجدد ممکن است آینده و ازدواج بچه ها دچار مشکل شود. ممکن است خواستگاران و یا دخترانی که به خواستگاری آنها می رویم به خاطر زندگی تعددی ازدواج با این فرزندان را رد کنند.
باید گفت باید در این مورد به خدا توکل کرد. مگر چه کسی خواستگار و یا دختر مناسب را برای فرزندان ما در صورتی که زندگی تعددی نداشته باشیم جور می کند؟ خداوند. حال اگر ما زندگی تعددی را به خاطر خدا انجام داده باشیم ، آیا خدا ما را رها می کند؟ همان خدا باز برای فرزندان ما بهترین مورد را جور می کند.
از طرفی شاید زندگی تعددی یک سرند یا الک بسیار لطیف باشد که خواستگاران و موارد مناسب را جدا سازی می کند. کسانی که با حکم خدا مخالفند را سرند می کند.
ترس از آینده از دیگر موارد است . ترس از اینکه زندگی اول صدمه ببیند . زن دوم زن خوبی نباشد و موجبات آزار و اذیت خانواده و از هم پاشیدگی زندگی اول فراهم شود.
باید گفت اگر نیت از ورود به تعدد جلب رضایت پروردگار باشد ، باید باقی امور را نیز به خدا واگذار کرد و به خاطر این احتمال، خیر کثیر را از خود دریغ نکرد . از طرفی باید از عقل و درایت نیز استفاده کرد و در انتخاب همسر دوم بسیار دقت کرد و ملاکهای انتخاب را خدایی قرار داد و همسری کاملا شایسته بویژه از نظر اخلاقی انتخاب کرد . بویژه اینکه باید نیت در این راه انجام یک کار جهادی و خدا پسندانه و قرب الی الله و کمک به دیگران باشد.
ممکن است فرد مناسبی انتخاب کنیم ولی این فرد خوب ،جلب محبت بیشتری از شوهر بکند و شوهر بیشتر به سمت او راغب شود.
باید در این مورد گفت علاوه بر اینکه باید توکل بر خدا کرد و به خاطر او عمل کرد ، باید همسر اول محبتشان به شوهر و برعکس زیادتر از قبل شود و این ازدواج دوم موجب بر انگیخته شدن روح عشق در این خانواده شود و از این فرصت استفاده کنند و زندگی خود را گرمتر از قبل کنند و استفاده مثبتو بهینه از این اتفاق ببرند.
ممکن است فرزندان آسیب روحی ببیند.
باز هم علاوه بر توکل به خدا و واگذاری امور به خداوند ، باید جهت کاهش آسیب به فرزندان و حتی ایجاد اثر مثبت تعدد بر زندگی فرزندان مواردی را رعایت کرد.
مانند آگاهی دادن به فرزندان و صحبت کردن با آنها و در جریان قرار دادن آنها از ابتدای کار.
ورود اصولی به زندگی تعددی با رضایت زن اول . تا تحریکات و القائات به فرزندان وجود نداشته باشد .
داشتن دید کاملا صحیح و باز و زیبا به زندگی تعددی . باید بدانند که مرد می تواند تکیه گاه چند نفر همزمان باشد و همزمان چند زن را واقعا از صمیم قلب دوست داشته باشد مانند والدینی که چند فرزند دارند و همه آنها را دوست دارند.
مرد به همسر و فرزندان اول محبتی بیش از پیش داشته باشد تا همسر اول و فرزندان نه تنها آسیب نبیند و دید بدی پیدا نکنند بلکه از ورود به تعدد راضی باشند.
در یک خانه زندگی کردن اعضا از دیگر موارد مهم است تا ارتباط بین افراد مانند یک خانواده حفظ شود و فرزندان مانند خواهر و برادر واقعی زندگی کنند و همه این افراد ، خود را یک خانواده ببینند و نیز مرد خود را صاحب یک خانواده بداند و نه دو خانواده.
ممکن است از سمت اجتماع و فامیل طرد شوند و نگاه افراد جامعه به انها مناسب نباشد . باید در این گونه موارد باز رضای خدا را در نظر بگیرند و بدانند که هر رنجی در این راه بکشند، به خاطر انجام یک عمل خداپسندانه ، ثواب است.
ممکن است بین عدم رضایت پدر و مادر و ورود به زندگی تعددی قرار بگیرند.
در اینجا باید نگاه بکنند ببیند وظیفه شان چیست و ملاک را خدا قرار دهند.
قطعا کسب رضایت والدین مهم است اما باید در اینجا در نظر داشت که تصمیم در این مورد از اختیارات زندگی آنها نیست . در این مورد می توان با والدین تدریجی صحبت کرد تا آنها نیز راضی شوند و یا حتی گفته می شود که نیاز به جار زدن و . نیست.
باید در نظر داشت هدف از ورود به زندگی تعددی فقط و فقط کسب رضایت پروردگار باشد تا هر چه سختی در این راه می کشند و هر نفسی که می کشند اجر داشته باشد و موجبات رضایت خداوند را فراهم کند که غیر از این باخت است.
از مواردی که باعث بر انگیخته شدن حس حساسیت و یا حسادت و دلخوری همسران می شود و یا دست شیطان را جهت مکر و فریب باز می گذارد مخفی کاری است. وقتی مخفی کاری صورت بگیرد شیطان خیلی راحت می تواند ورود کند و حسادت زن را بر بیانگیزد.
خدا رو شکر ما این مورد رو به این صورت حل کردیم.
یک گروه سه نفره تشکیل دادیم و در این گروه با هم صحبت می کتیم. علاوع بر درد دل و . ، صحبتهای عاشقانه در این گروه هم رد و بدل می شود و این موجب می شود اصلا حساسیت نداشته باشیم.
حتی اگر گاهی همتا با همسر اول در چت خصوصی با هم صحبت کنند ، بنابراعلام رضایت همتا و همسر ، من اجازه خواندن آنها را دارم و حتی همسر گاهی از حرفها درد دلهایشان به من می گو ید و من نه تنها ناراحت نمی شوم بلکه حس لذت و رضایت مندی نیز می کنم و برایشان دعا می کنم.
یاد گذشته خود و شب بیداری هایمان می افتم و دوباره خود را در آن روزها می بینم و انرژی می گیرم.
از طرفی حتی اگر همسر هم بگوید اگر خواستی چتها را بخوان کنجکاویی ندارم! کنجکاویی ندارم که یواشکی چتها را بخوانم. هر وقت بخواهم بخوانم اشکالی ندارد، و این حساسیت من را از بین می برد. در نتیجه زمانی هم که بخوانم لذت می برم و حس دلتنگی برای همتا پیدا می کنم و حس می کنم چقدر دوستش دارم
سلام
قبلا در مورد انواع خانواده تعددی گفتیم و گفتیم اصل بر تک همسری است . ان شاء الله امروز در مورد نوع واکنش ها و آسیبها و مزایای هر نوع از خانواده ها صحبت می کنیم.
حالت اول آقا مخفیانه همسر دوم می گرفتند.
این نوع زندگی تعددی آسیب زا ترین حالت است.
میزان طلاق و افسردگی در این خانواده بالاست. بویژه همسر اول و فرزندانش.
مرد معمولا در این خانواده اقتدار لازم ، که لازمه زندگی تعددی است، رو نداره
چرا که مرد حالا از واکنش زن اول و یا از هم پاشیدگی زندگی و دعوا و مرافه می ترسیده یا هرچه. توانایی مدیریت این موارد و شروع اصولی کار را نداشته . نمی تونه حرفش رو به زن اول بزنه . نتونسته زندگی رو مدیریت کنه.
این نوع زندگی تعددی بسیار پرتنش و آسیب زاست
همسر دوم باید به خاطر این رفتار مرد مخفیانه زندگی کنه و از کلی از مزایای زندگی خانوادگی محروم می شه.
دایم باید با ترس زندگی کنه.
و بالاخره روزی که راز برملا می شه:
زن اول کل شاکله زندگی اش بهم می ریزه . چرا؟
چون زمانی که با همسرش زندگی مشترک رو شروع کردند بنابر عرف حاکم بر کشور رفتن جلو و این رو پذیرفتن.
مثلا زن پذیرفته بدون چشم داشتی در خانه مرد کار کنه.
مرد هم پذیرفته تک همسر باشه.
حالا اگر مرد یواشکی زن دوم بگیره یعنی بر خلاف عرف جامعه و زندگی شون و این قولِ زیرپوستیِ زندگیشون از بین می ره.
زن می بینه مهمترین موردی که زندگی رو باهاش شروع کردن از بین رفت. مرد زیر قولش زد. بنابراین تمام زندگی مشترکشون رو مثل یک حباب روی آب می بینه. حس می کنه تمام حرفها و . دروغ بوده . تمام فداکاری و صبوری ها و ساختن زندگی و . بی فایده بوده .برای مردی بوده که قولش رو شکسته. می شکنه.
این شکستن قول رو برای اینکه درک کنید از جنبه مرد مثال می زنم.
مثلا مرد بعد از ازدواج ببینه همسرش بر خلاف عرف جامعه هیچ کاری نمی کنه .
فقط به خودش می رسه.
نه آشپزی و نه خانه داری و . اینجا قطعا مرد شاکی می شه و پایبندی به این قول زیر پوستی رو طلب می کنه.
خوب همسر اول معمولا در این شرایط به صورت زیر عمل می کنه:
معمولا همه خانم ها اول تلاش می کنن که همسرشون رو برگردونند به زندگی و زن دوم رو حذف کنن. معمولا دچار تنش و دعوای شدیدی می شن. در این جور موارد مقصر رو زن دوم می دونن که شوهرشون رو اغوا کرده. در حالی که قطعا مقصر اصلی همسر هست که نتونسته مدیریت ، قوامیت ، کنترل نفس و . داشته باشه. وگرنه چنین مردی حتی اگر این مورد براش رفع بشه ممکنه سراغ فرد دیگری هم بره. ولی از اونجا که خانم اول انچه دوست داره را می خواد باور کنه ، مقصر رو فقط همسر دوم می دونه!
در اینجا زندگی زن دوم آسیب می بینه زن اول با تهدید اون و یا تهدید همسرش بر ترک زندگی و یا پشیمونی مرد و سلب آرامش و عدم قوانیت تصمیم بر طلاق زندگی دوم گرفته می شه
پس اینجا احتمال بر هم زدن زندگی همسر دوم و از هم پاشیدگی آن و متاسفانه گناهانی فراوان وجود داره.
حال همسر اول بعد از این مرحله و زمانی که نتونست زن دوم رو بیرون کنه دو عکس العمل می تونه داشته باشه
یا بپذیره موضوع رو و زندگیی که مانند قبل نخواهد بود رو ادامه بده . حال به هر دلیل. خداوند.آبرو. بچه. عشق
یا اصلا قید زندگی رو بزنه و طلاق بگیره
شاید موارد نادری هم باشند که بدون دلخوری به زندگی ادامه بدهند!
در کل در این نوع خانواده ها اگر بچه هایی بوجود بیایند معمولا با هم رابطه خوبی ندارند. چون بچه ها نوع رابطه و احساس را از والدین یاد می گیرند و کینه به پدر یا همسر دوم و اول وجود داره. این خانواده بسیار پر تنش هست و بچه ها در این خانواده دچار آسیب اجتماعی و بزه و . می شوند.
بهتر است مرد هرگز بدون آگاهی و رضایت همسر اول اقدام به تعدد نکند و به تعهدش به خانم اول پایبند باشه. حتی اگر خانمش مخالف هم باشه باید بهش بگه.
مرد آنقدر قوام باشد که مسولیت تصمیماتش را به عهده بگیرد .
همسر دوم بهتر است وارد چنین زندگیی نشه. زندگیی که با آسیب به زندگی یکنفر دیگه شروع می شه و مردش جرات و قدرت فکری جهت تصمیم گیری نداره. شاید مجبور به مخفیانه زندگی کردن بشه .شاید نتونه از حقوق شرعی خودش بهره ببره . بچه هاش علی رقم پدر داشتن محبت پدر رو ندارن
زن اول بهتره اگر در چنین شرایطی قرار گرفت عاقلانه تصمیم بگیره. طلاق اگر چه راه حل سریعی جهت پاک کردن صورت مساله است اما به شدت آسیب زاست . از دست دادن زندگی و نگاه مردم به زن مطلقه و تنهایی و فرزندان و .
بهتر است به خاطر خدا چنین شرایطی رو بپذیرد و با خدا معامله کند.
و بهتره تصمیم بر به هم زدن زندگی فرد دیگه نگیره که مرتکب ظلم نشه.
دوم حالتی که مرد تصمیم می گیره زن دوم بگیره. درایت به خرج می ده و جهت کاهش آسیبها ابتدا با همسر و اعضای خانواده صحبت می کنه.
خوب از نظر بررسی مرد ایشون مردی هستند که عاقبت اندیش هستند و می خوان کار رو درست پیش ببرند . یا لااقل به تعهداتشون و قولشون پایبندند و حتی اگر بخوان از حقی استفاده کنند سعی می کنند دچار ظلم و گناه نشن.
ایشون تکیه گاهی مناسب برای خانواده هستند.
در صورتی که زن بتونه رای مرد رو بزنه ممکنه مرد به سراغ مخفی کاری بره که در موردش گفتیم و اگر منصرف بشه ممکنه زن شکاک بشه کلا به مرد و به زندگی با رفتارش اسیب بزنه.
بهتر است با صحبت کردن به تصمیم قطعی و قلبی برسند.
اما در صورتی خانم راضی بشه تگر این رضایت قلبی و با دید باز باشه می تواند یک زندگی کاملا موفق رو رقم بزنه که آسیبها کم باشه و رشد در اون بسیار.
اما در صورتی که زن رصایت پیدا کرد برای اینکه با دید باز بره جلو و احساسی تصمیم گرفته تشه و بعدا پشیمانی وجود نداشته باشه باید فرصت داد . باید در این مدت مطالعه و بررسی کرد و با دید باز جلو رفت. باید دیدی که به زندگی تعددی دارن دیدی مثبت باشه تا به موفقیت برسند.
سوم حالتی که در آن زن اعلام رضایت قلبی می کنه که همسر تعدد کنه.
در این حالت زن معمولا حکم الهی را مانند سایر احکام الهی مثل روزه و نماز پذیرفته. به همسر اعلام رضایت می کنه
در این مورد اولین نکته ای باید خیلی با دقت بررسی بشه هدف زن اوله . هدف واقعی او. نباید دچار احساسات شده باشه.
بهتر است در صورنی که مرد تصمیم گرفت تعدد کند ، مدتی فرصت بدهد و کاتلا همسرش را مورد بررسی قرار دهد. نباید قلیلن احساسات باشد. جرا که اینگونه هیجانها فروکش کرده و بعد ممکن است زن پشیمان شده و تصمیمات اشتباهی گرفته شود.
مرد نیز باید دچار هیجان و احساسات نشود . خود را در شرایط تعدد تصور کند و مطالعه کند و ببیند ایا واقعا می تواند عدالت را رعایت کند؟ ایا واقعا توانایایی مدریت و اقتدار لازم را دارد؟ قادر به تصمیمی گیری های عاقلانه و صحیح هست؟
در این حالت و در حالت دوم در صورتی که زن و مرد رضایت قلبی به انجام این کار داشته باشند و درایت لازم را داشته باشند و با مطالعه و بررسی کافی و کامل وارد ماجرا داشته شده باشند می توانند زندگی بسیار موفقی را رقم بزنند.
البته به شرطی که فرد سوم را کاملا با دقت انتخاب کنند.
در هر صورت وقتی وارد زندگی تعددی می خواهید شوید نکات زیر را با توجه به مواردی که گفتیم رعایت کنید
با آگاهی و رضایت قلبی و دید باز همسر اول شروع کنید
حتما مطالعه کنید و تجربیات دیگران را بررسی کنید
دیدتان به زندگی تعددی دید مثبتی باشد . مطالبی که تحت موضوع دید به زندگی تعددی است رو بخوانید
فرزندان را آماده کنید
والدین خود را اماده کنید
کاری که شما می خواهید انجام دهید کار اشتباهی نیست که بخواهید از دیگران مخفی کنید . پس با ترس زندگی خود را خراب نکنید.
توکل به خدا کنید به خاطر رضای خدا وارد تعدد شوید و به خاطر رضای خدا عمل کنید
و من الله توفیق
مادرم جوابم رو نمی ده
بعد از اون ماجرا بابام زنگ زد و صحبت کردیم
مامانم داد و بیداد می کرد
می گفت دیگه پاتو اینجا نذار فقط دخترتو راه می دم! دلم برای پسرام سوخت!!
می گفت دیگه ۳ تا بچه دارم
می گفت شیرمو حلالت نمی کنم و .
گفتم مگه چیکار کردم.
اون پستی که تو گروه فامیلی گذاشته بودم انگار اون کسانی که اینکار رو کرده بودند بهشون برخورده بود ک زنگ زدند به مادرم.
مادرم گفت بهشون گفتم از تو گروه ریموت کنن
بابام برخوردش خیلی بهتر و منطقیه و کینه ای نیست
حتی همیشه وقتی داد می زد و . تو دلش هیچی نبود.
بابام گفت یه پست بزار بگو منظورم شما نیستید و . اونا چیزی نگفتن و
منم به کسی که ریمو کرده بود گفتم این پست رو بزار تو گروه ، اونم نذاشت.
به بابام گفتم گفت اشکال نداره
بعد یکی از فامیل ف زنگ زد
اونم گفت مادرت اینا ناراحت بودن و خودش گفتن وقتی صحبت این چیزا پیش اومدش
بچه ها هم به شوخی یه چیزایی گفتن
گفت فلانی که کلا عصبیه ولش کن؛ خواهرش رو می گفت
بعدم گفت کسی بتونه بد نیست من که نمی تونم
گفتم به خاله ام هم پیام دادم گفتم منظورم شما نبودید
منظورم هر کسی هست که دخالت می کنه
به والدینم در مورد همتا گفتم
مادرم باز ناراحت بود که چرا جوونتره! گفتم می خوان پیر تر از همسر باشه!!
ما حتی اوایل با کور و معلولیت دارو . هم صحبت کردیم . اخلاق رفتار و . رو نپسندیدم. چون به خاطر خدا می خواستیم اینکار رو بکنیم .
اینها رو به بابام هم گفتم.
بابا یه دفعه زنگ زد گفت دیشب خوابت رو دیدم تو یجا بودی و دورت یه دایره آدم بود و من آن طرف تر و دورم یه دایره آدم بود که ربع آن باز بود که دایره من کوچکتر بود . بهت می گفتم بیا اینجا می گفتی نمی تونم
می گفت رفته پیش معبر پرسیده گفته بوده معنیش خوبه. بعد هم به طرف گفته در مورد کار ما. طرف هم گفته کار خوبیه. به شرط پیدا کردن آدم مناسب و یه بیت شعر و گفته خواهرم عجله نکن.
با بابام دیروز صحبت می کردیم گفتم بهتون نمی گفتم یدفعه می فهمیدید خوب بود؟ گفت آره. گفتم باشه پس ما کاری نمی کنیم منصرف شدیم . گفه عه حالا دیگه
امروز زنگ زدم حال مامانم رو بپرسم . پاش درد می کرد و رفته بود دکتر. از بعد از کربلا پا درد شدید گرفته بود. جواب نداد
چند روز پیش هم به مادر شوهر در مورد همتا گفتم .اونم ناراضی بود
من باهاش صحبت کردم
گفتم بده پسرت دوتا زن داشته باشه کیف کنه؟
گفت تو چی ؟ تو هم مثل دخترمی؟
گفتم من برام شوهرم مهمه.
گفت دیوونه اون دومی ها میان خونه خراب کنن. ناز و ادا دارن شوهرت دیگه دوست نداره.
گفتم عیب نداره.
برام آرامش شوهر مهمه. کار خیر مهمه.
گفت وقتی شما دو تا دعوا کنید آرامش پسر منم بهم می ریزه. .
گفتم دعوا نمی کنیم.
ان شاء الله باهم خیلی خوبیم.
وقتی شوهر ببینه شما هم حرص می خوری ، حرص می خوره.
بیا راضی باش خوشحال باش بگو زندگی پسرم داره بهتر می شه همشون قراره لذت بیشتری ببرن قراره ثواب کنن
راضی شد خدا رو شکر تا حدی
یه نکته مهم:
زنگ زدم مرجع برای اینکه بین عدم رضایت والدین و انجام اینکار وظیفه چیه
گفتن باید والدین رو راضی نگه داشت و این کار رو هم بکنید. اگر چه کار خیلی خوبی دارید می کنید.
تشخیص واجب کفایی بودنش خم برعهده مکلفه(رهبری)
دفتر فاضل هم می گفت خیلی کار خوبیه به شرط اینکه این حس رو تا آخر داشته باشید. شبیه معجزه است.
بعد هم در کل رضایت والدین مرد مهمه چون والدین زن اصلا دخیل نیستن
یعنی مرد بگه می خوام زن بگیرم والدین زن کاره ای نیستن نمی تونن بگن نگیر.
اما در کل همه می گفتن و خودم هم به همین نتیجه رسیدم که باید بعد از تمام شدن کار به والدین گفت.
دیگه اونجا مساله رضایتشون نیست.
چون عقد صورت گرفته و حکم به طلاق هم نمی تونن بدن.
راستی تو حرم آقای ماندگاری صحبت می کردند ، بعد از سخنرانی رفتم پیششون.
در مورد کارمون پرسیدم سفت و سخت گفتند که کارتون درسته و اصلا شک نکنید.
خدایا امورم رو به تو واگذار می کنم . بهترین ها رو نصیبم کن و مشکلاتمان را رفع به خیر
آمین
جمعه عروسی دعوت بودیم
تولد پسر کوچیکم هم بود
منزل مادر شوهر بودم.
زنگ زدم مادرم حالی بپرسم
که مادرم خیلی بد صحبت کرد
اول سر سنگین بود
گفتم چی شده گفت تو بگو چند وقته آسایش برامون نذاشتی فکر دخترت باش
اینو بدون اگر این کار رو بکنی ازت نمی گذرم و شیرمو حلالت نمی کنم و دیگه پاتو اینجا نذار!!!
و گوشی رو قطع کرد!
با توجه به پیامهایی که چند روز پیشش دریافت کرده بودم و تعجب کرده بودم که اونها از کجا می دونن.
وقتی مادرم اینجوری رفتار کرد حدس زدم یه عده از خدا بی خبر پرش کرده اند
دوباره زنگ زدم بر نداشتن
بهش پیامک دادم:
*****
سلام مامان جون
چرا اینجوری می کنی مامان؟
مگه من به شما چه ظلمی کردم که اینجوری می کنی؟
یا مگه کاری که می خوام انجام بدم گناهه که اینجوری می کنی؟
مگه دارم طلاق می گیرم؟
مگه دارم بی بندوباری می کنم؟
مگه موهاموگذاشتم بیرون و بدحجابی دارم می کنم؟
تارک الصلاه شدم ؟
با پسر نامحرم دوست شدم؟
مگه معصیت خدا رو دارم می کنم
که اینجوری می گی
****
جواب نداد
بعد که بررسی کردم
دیدم بله
از قرار یه عده ای مامان رو تحریک کرده بودند و .
تو گروه فامیلامون پیامی اینجوری دادم .
پیام به گروه ها تا کسی به خودش اجازه دخالت نده و اونی که دخالت کرده بدونه چیکار کرده.
و بعد در واجب دختر خاله ام که گفته بود برات متاسفم . پیام دوم رو.
راه سختیه
ولی عده ای در این راه خیلی خدا ناپسندانه عمل می کنن و زندگی دیگرون رو بهم می ریزن
واگذارشون کردم به خدا
سزای کارشون رو قطعا از خدا می گیرن
این دو پیام برای افرادی هم که می خوان وارد تعدد بشن مفیده و ادله قرانی چند داخلش داره
ادامه مطلب
بسیاری اوقات ممکنه نگرانی های برای همسر اول یا مرد از ورود به تعدد بوجود بیاد
یا دیگران برای آنها این اشکالات و شبهه ها را بیان کنند
شک کنند که راهی که
خواهد برود درست است یا نه
مرتکب گناه نشوند
از جمله ی این دغدغه ها می تواند موارد زیر باشد:
با ازدواج مجدد ممکن است آینده و ازدواج بچه ها دچار مشکل شود. ممکن است خواستگاران و یا دخترانی که به خواستگاری آنها می رویم به خاطر زندگی تعددی ازدواج با این فرزندان را رد کنند.
باید گفت باید در این مورد به خدا توکل کرد. مگر چه کسی خواستگار و یا دختر مناسب را برای فرزندان ما در صورتی که زندگی تعددی نداشته باشیم جور می کند؟ خداوند. حال اگر ما زندگی تعددی را به خاطر خدا انجام داده باشیم ، آیا خدا ما را رها می کند؟ همان خدا باز برای فرزندان ما بهترین مورد را جور می کند.
از طرفی شاید زندگی تعددی یک سرند یا الک بسیار لطیف باشد که خواستگاران و موارد مناسب را جدا سازی می کند. کسانی که با حکم خدا مخالفند را سرند می کند.
ترس از آینده از دیگر موارد است . ترس از اینکه زندگی اول صدمه ببیند . زن دوم زن خوبی نباشد و موجبات آزار و اذیت خانواده و از هم پاشیدگی زندگی اول فراهم شود.
باید گفت اگر نیت از ورود به تعدد جلب رضایت پروردگار باشد ، باید باقی امور را نیز به خدا واگذار کرد و به خاطر این احتمال، خیر کثیر را از خود دریغ نکرد . از طرفی باید از عقل و درایت نیز استفاده کرد و در انتخاب همسر دوم بسیار دقت کرد و ملاکهای انتخاب را خدایی قرار داد و همسری کاملا شایسته بویژه از نظر اخلاقی انتخاب کرد . بویژه اینکه باید نیت در این راه انجام یک کار جهادی و خدا پسندانه و قرب الی الله و کمک به دیگران باشد.
ممکن است فرد مناسبی انتخاب کنیم ولی این فرد خوب ،جلب محبت بیشتری از شوهر بکند و شوهر بیشتر به سمت او راغب شود.
باید در این مورد گفت علاوه بر اینکه باید توکل بر خدا کرد و به خاطر او عمل کرد ، باید همسر اول محبتشان به شوهر و برعکس زیادتر از قبل شود و این ازدواج دوم موجب بر انگیخته شدن روح عشق در این خانواده شود و از این فرصت استفاده کنند و زندگی خود را گرمتر از قبل کنند و استفاده مثبتو بهینه از این اتفاق ببرند.
ممکن است فرزندان آسیب روحی ببیند.
باز هم علاوه بر توکل به خدا و واگذاری امور به خداوند ، باید جهت کاهش آسیب به فرزندان و حتی ایجاد اثر مثبت تعدد بر زندگی فرزندان مواردی را رعایت کرد.
مانند آگاهی دادن به فرزندان و صحبت کردن با آنها و در جریان قرار دادن آنها از ابتدای کار.
ورود اصولی به زندگی تعددی با رضایت زن اول . تا تحریکات و القائات به فرزندان وجود نداشته باشد .
داشتن دید کاملا صحیح و باز و زیبا به زندگی تعددی . باید بدانند که مرد می تواند تکیه گاه چند نفر همزمان باشد و همزمان چند زن را واقعا از صمیم قلب دوست داشته باشد مانند والدینی که چند فرزند دارند و همه آنها را دوست دارند.
مرد به همسر و فرزندان اول محبتی بیش از پیش داشته باشد تا همسر اول و فرزندان نه تنها آسیب نبیند و دید بدی پیدا نکنند بلکه از ورود به تعدد راضی باشند.
در یک خانه زندگی کردن اعضا از دیگر موارد مهم است تا ارتباط بین افراد مانند یک خانواده حفظ شود و فرزندان مانند خواهر و برادر واقعی زندگی کنند و همه این افراد ، خود را یک خانواده ببینند و نیز مرد خود را صاحب یک خانواده بداند و نه دو خانواده.
ممکن است از سمت اجتماع و فامیل طرد شوند و نگاه افراد جامعه به انها مناسب نباشد . باید در این گونه موارد باز رضای خدا را در نظر بگیرند و بدانند که هر رنجی در این راه بکشند، به خاطر انجام یک عمل خداپسندانه ، ثواب است.
ممکن است بین عدم رضایت پدر و مادر و ورود به زندگی تعددی قرار بگیرند.
در اینجا باید نگاه بکنند ببیند وظیفه شان چیست و ملاک را خدا قرار دهند.
قطعا کسب رضایت والدین مهم است اما باید در اینجا در نظر داشت که تصمیم در این مورد از اختیارات زندگی آنها نیست . در این مورد می توان با والدین تدریجی صحبت کرد تا آنها نیز راضی شوند و یا حتی گفته می شود که نیاز به جار زدن و . نیست.
باید در نظر داشت هدف از ورود به زندگی تعددی فقط و فقط کسب رضایت پروردگار باشد تا هر چه سختی در این راه می کشند و هر نفسی که می کشند اجر داشته باشد و موجبات رضایت خداوند را فراهم کند که غیر از این باخت است.
مادرم جوابم رو نمی ده
بعد از اون ماجرا بابام زنگ زد و صحبت کردیم
مامانم داد و بیداد می کرد
می گفت دیگه پاتو اینجا نذار فقط دخترتو راه می دم! دلم برای پسرام سوخت!!
می گفت دیگه ۳ تا بچه دارم
می گفت شیرمو حلالت نمی کنم و .
گفتم مگه چیکار کردم.
اون پستی که تو گروه فامیلی گذاشته بودم انگار اون کسانی که اینکار رو کرده بودند بهشون برخورده بود ک زنگ زدند به مادرم.
مادرم گفت بهشون گفتم از تو گروه ریموت کنن
بابام برخوردش خیلی بهتر و منطقیه و کینه ای نیست
حتی همیشه وقتی داد می زد و . تو دلش هیچی نبود.
بابام گفت یه پست بزار بگو منظورم شما نیستید و . اونا چیزی نگفتن و
منم به کسی که ریمو کرده بود گفتم این پست رو بزار تو گروه ، اونم نذاشت.
به بابام گفتم گفت اشکال نداره
بعد یکی از فامیل ف زنگ زد
اونم گفت مادرت اینا ناراحت بودن و خودش گفتن وقتی صحبت این چیزا پیش اومدش
بچه ها هم به شوخی یه چیزایی گفتن
گفت فلانی که کلا عصبیه ولش کن؛ خواهرش رو می گفت
بعدم گفت کسی بتونه بد نیست من که نمی تونم
گفتم به خاله ام هم پیام دادم گفتم منظورم شما نبودید
منظورم هر کسی هست که دخالت می کنه
به والدینم در مورد همتا گفتم
مادرم باز ناراحت بود که چرا جوونتره! گفتم می خوان پیر تر از همسر باشه!!
ما حتی اوایل با کور و معلولیت دارو . هم صحبت کردیم . اخلاق رفتار و . رو نپسندیدم. چون به خاطر خدا می خواستیم اینکار رو بکنیم .
اینها رو به بابام هم گفتم.
بابا یه دفعه زنگ زد گفت دیشب خوابت رو دیدم تو یجا بودی و دورت یه دایره آدم بود و من آن طرف تر و دورم یه دایره آدم بود که ربع آن باز بود که دایره من کوچکتر بود . بهت می گفتم بیا اینجا می گفتی نمی تونم
می گفت رفته پیش معبر پرسیده گفته بوده معنیش خوبه. بعد هم به طرف گفته در مورد کار ما. طرف هم گفته کار خوبیه. به شرط پیدا کردن آدم مناسب و یه بیت شعر و گفته خواهرم عجله نکن.
با بابام دیروز صحبت می کردیم گفتم بهتون نمی گفتم یدفعه می فهمیدید خوب بود؟ گفت آره. گفتم باشه پس ما کاری نمی کنیم منصرف شدیم . گفه عه حالا دیگه
امروز زنگ زدم حال مامانم رو بپرسم . پاش درد می کرد و رفته بود دکتر. از بعد از کربلا پا درد شدید گرفته بود. جواب نداد
چند روز پیش هم به مادر شوهر در مورد همتا گفتم .اونم ناراضی بود
من باهاش صحبت کردم
گفتم بده پسرت دوتا زن داشته باشه کیف کنه؟
گفت تو چی ؟ تو هم مثل دخترمی؟
گفتم من برام شوهرم مهمه.
گفت دیوونه اون دومی ها میان خونه خراب کنن. ناز و ادا دارن شوهرت دیگه دوست نداره.
گفتم عیب نداره.
برام آرامش شوهر مهمه. کار خیر مهمه.
گفت وقتی شما دو تا دعوا کنید آرامش پسر منم بهم می ریزه. .
گفتم دعوا نمی کنیم.
ان شاء الله باهم خیلی خوبیم.
وقتی شوهر ببینه شما هم حرص می خوری ، حرص می خوره.
بیا راضی باش خوشحال باش بگو زندگی پسرم داره بهتر می شه همشون قراره لذت بیشتری ببرن قراره ثواب کنن
راضی شد خدا رو شکر تا حدی
یه نکته مهم:
زنگ زدم مرجع برای اینکه بین عدم رضایت والدین و انجام اینکار وظیفه چیه
گفتن باید والدین رو راضی نگه داشت و این کار رو هم بکنید. اگر چه کار خیلی خوبی دارید می کنید.
تشخیص واجب کفایی بودنش خم برعهده مکلفه(رهبری)
دفتر فاضل هم می گفت خیلی کار خوبیه به شرط اینکه این حس رو تا آخر داشته باشید. شبیه معجزه است.
بعد هم در کل رضایت والدین مرد مهمه چون والدین زن اصلا دخیل نیستن
یعنی مرد بگه می خوام زن بگیرم والدین زن کاره ای نیستن نمی تونن بگن نگیر.
اما در کل همه می گفتن و خودم هم به همین نتیجه رسیدم که باید بعد از تمام شدن کار به والدین گفت.
البته صرف رصایت مهم نیست اما اگر واقعا اذیت بشن و ناراحت بشن و . و واقعا نهی کنن و ایذا والدین مطرح باشه در اینجا باید فرزند اون مستحب رو انجام نده.
در کل بین انجام ندادن فعل حرام یعنی ایذا والدین و عمل مکروه(طلاق) و یا مباح و یا مستحب( مثل تعدد زوجات به دلیل غیر واجب برای مرد و نماز شب و .) نباید مرتکب فعل حرام شد و گوش دادن به حرف والدین واجب است.
البته اگر مرد به خاطر اینکه تعدد زوجات بر او واجب است و با انجام ندادنش به گناه می افتد دیگر گوش دادن به حرف والدین واجب نیست . اگرچه احترام به اونها در هر حال واجبه.
راستی تو حرم آقای ماندگاری صحبت می کردند ، بعد از سخنرانی رفتم پیششون.
در مورد کارمون پرسیدم سفت و سخت گفتند که کارتون درسته و اصلا شک نکنید.
خدایا امورم رو به تو واگذار می کنم . بهترین ها رو نصیبم کن و مشکلاتمان را رفع به خیر
آمین
بسیاری اوقات ممکنه نگرانی های برای همسر اول یا مرد از ورود به تعدد بوجود بیاد
یا دیگران برای آنها این اشکالات و شبهه ها را بیان کنند
شک کنند که راهی که
خواهد برود درست است یا نه
مرتکب گناه نشوند
از جمله ی این دغدغه ها می تواند موارد زیر باشد:
با ازدواج مجدد ممکن است آینده و ازدواج بچه ها دچار مشکل شود. ممکن است خواستگاران و یا دخترانی که به خواستگاری آنها می رویم به خاطر زندگی تعددی ازدواج با این فرزندان را رد کنند.
باید گفت باید در این مورد به خدا توکل کرد. مگر چه کسی خواستگار و یا دختر مناسب را برای فرزندان ما در صورتی که زندگی تعددی نداشته باشیم جور می کند؟ خداوند. حال اگر ما زندگی تعددی را به خاطر خدا انجام داده باشیم ، آیا خدا ما را رها می کند؟ همان خدا باز برای فرزندان ما بهترین مورد را جور می کند.
از طرفی شاید زندگی تعددی یک سرند یا الک بسیار لطیف باشد که خواستگاران و موارد مناسب را جدا سازی می کند. کسانی که با حکم خدا مخالفند را سرند می کند.
ترس از آینده از دیگر موارد است . ترس از اینکه زندگی اول صدمه ببیند . زن دوم زن خوبی نباشد و موجبات آزار و اذیت خانواده و از هم پاشیدگی زندگی اول فراهم شود.
باید گفت اگر نیت از ورود به تعدد جلب رضایت پروردگار باشد ، باید باقی امور را نیز به خدا واگذار کرد و به خاطر این احتمال، خیر کثیر را از خود دریغ نکرد . از طرفی باید از عقل و درایت نیز استفاده کرد و در انتخاب همسر دوم بسیار دقت کرد و ملاکهای انتخاب را خدایی قرار داد و همسری کاملا شایسته بویژه از نظر اخلاقی انتخاب کرد . بویژه اینکه باید نیت در این راه انجام یک کار جهادی و خدا پسندانه و قرب الی الله و کمک به دیگران باشد.
ممکن است فرد مناسبی انتخاب کنیم ولی این فرد خوب ،جلب محبت بیشتری از شوهر بکند و شوهر بیشتر به سمت او راغب شود.
باید در این مورد گفت علاوه بر اینکه باید توکل بر خدا کرد و به خاطر او عمل کرد ، باید همسر اول محبتشان به شوهر و برعکس زیادتر از قبل شود و این ازدواج دوم موجب بر انگیخته شدن روح عشق در این خانواده شود و از این فرصت استفاده کنند و زندگی خود را گرمتر از قبل کنند و استفاده مثبتو بهینه از این اتفاق ببرند.
ممکن است فرزندان آسیب روحی ببیند.
باز هم علاوه بر توکل به خدا و واگذاری امور به خداوند ، باید جهت کاهش آسیب به فرزندان و حتی ایجاد اثر مثبت تعدد بر زندگی فرزندان مواردی را رعایت کرد.
مانند آگاهی دادن به فرزندان و صحبت کردن با آنها و در جریان قرار دادن آنها از ابتدای کار.
ورود اصولی به زندگی تعددی با رضایت زن اول . تا تحریکات و القائات به فرزندان وجود نداشته باشد .
داشتن دید کاملا صحیح و باز و زیبا به زندگی تعددی . باید بدانند که مرد می تواند تکیه گاه چند نفر همزمان باشد و همزمان چند زن را واقعا از صمیم قلب دوست داشته باشد مانند والدینی که چند فرزند دارند و همه آنها را دوست دارند.
مرد به همسر و فرزندان اول محبتی بیش از پیش داشته باشد تا همسر اول و فرزندان نه تنها آسیب نبیند و دید بدی پیدا نکنند بلکه از ورود به تعدد راضی باشند.
در یک خانه زندگی کردن اعضا از دیگر موارد مهم است تا ارتباط بین افراد مانند یک خانواده حفظ شود و فرزندان مانند خواهر و برادر واقعی زندگی کنند و همه این افراد ، خود را یک خانواده ببینند و نیز مرد خود را صاحب یک خانواده بداند و نه دو خانواده.
ممکن است از سمت اجتماع و فامیل طرد شوند و نگاه افراد جامعه به انها مناسب نباشد . باید در این گونه موارد باز رضای خدا را در نظر بگیرند و بدانند که هر رنجی در این راه بکشند، به خاطر انجام یک عمل خداپسندانه ، ثواب است.
ممکن است بین عدم رضایت پدر و مادر و ورود به زندگی تعددی قرار بگیرند.
در اینجا باید نگاه بکنند ببیند وظیفه شان چیست و ملاک را خدا قرار دهند.
قطعا کسب رضایت والدین مهم است اما باید در اینجا در نظر داشت که تصمیم در این مورد از اختیارات زندگی آنها نیست . در این مورد می توان با والدین تدریجی صحبت کرد تا آنها نیز راضی شوند و یا حتی گفته می شود که نیاز به جار زدن و . نیست. البته اگر واقعا والدین ناراحت شوند و نهی شدید کنند نباید وارد عمل مباح و مستحب شد.
باید در نظر داشت هدف از ورود به زندگی تعددی فقط و فقط کسب رضایت پروردگار باشد تا هر چه سختی در این راه می کشند و هر نفسی که می کشند اجر داشته باشد و موجبات رضایت خداوند را فراهم کند که غیر از این باخت است.
حس می کنم خیلی بدم
حس می کنم باید زودتر از اینها همتا و همسر بهم می رسیدند
حس می کنم اشتباه کردم
خودخواهی داشتم
کاش زودتر می فهمیدم
حس می کنم من یه وسیله بودم
وسیله ای برای ساختن زندگی همسر و رشد اخلاقی اون تا همسر برای همتا اماده بشه
حس می کنم همتا دختر خیلی خوبیه
همتا خیلی همسر رو قبول داره
می گه بهترینه
می گه بهمن ماه تو مسجد جمکران بهترینها رو از خدا و امام زمان عج خواسته و خواسته دفعه بعد با اون بیاد جمکران
الان هم بهترین نصیبش شده و با هم رفته بودن جمکران
طلبیده شده بودند انگار
به زیارت دو شهید
و همسر می گفت چه حال خوبی داشته این سری تو نماز توی مسجد.
حس می کنم وسیله بودم
وسیله ای برای رسوندن زندگی به جایی که تحویل همتا بدم
حس می کنم روزیش بوده
همسری که خیلی قبولش داره و دوسش داره
همسری که خیلی رشد کرده نسبت به قبل
برای همتایی که واقعا خیلی خانمه
دلم براش از الان تنگ شده
قبلا پشت سر همسر نماز جماعت می خوندیم
حتی خونه مادر شوهر ، همگی دست جمعی.
اما چند وقتی بود دیگه اجازه نمی داد پشتش نماز بخونیم
می گفت مسئولیت داره
حضور همتا و اصرارمون باعث شد دوباره نماز جماعت برپا کنیم
خیلی حس خوبی داشت
خیلی خوشحالم
امیدوارم خواسته های خداوند را تمام و کمال اجرا کنم
امیدوارم
یکی از دوستام ، حمیده ، در مورد اینکه به پذیرش همتا گفته بودم جهاد اکبر باهام صحبت می کرد . می گفت حدیث هست که جهاد زن خوب شوهر داری کردنه. گفتم درسته اما جهاد اکبر مبارزه با نفس و در نتیجه پذیرش همتاست .
اینو از استاد پناهیان دیدم.
می زارم اینجا خیلی مفیده
❤خلاصه #فایل 1
✅۱. اگر فضایل و توصیه های دینی را همچون دانه های تسبیح در نظر بگیریم، نخی باید باشد که این دانه ها را بهم متصل کند و آن نخ "مبارزه با هوای نفس" است.
✅۲. وقتی این معارف نظام پیدا کردند همه ی دستورات را حول یک محور می بینیم و متوجه می شویم چه چیزی را باید مدام هدف بگیریم.
✅۳. موضوع اصلی زندگی ما حسادت نیست! تکبر نیست! تنبلی نیست! حرص نیست! حسرت خوردن نیست! صداقت داشتن نیست! مهربان بودن نیست! موضوع اصلی زندگی ما "مبارزه با نفس" (جهاد اکبر) است.
✅۴. اگر معارف مرتب و نظام مند باشند می توانیم انتقال بدهیم. و نتیجه بخش خواهد بود. میتوانیم تجلی آن را در تمام اخلاقیات خوب و بد خود ببینیم.
✅۵. خیلی ها خوب هستند ولی فکر میکنند بد هستند و خیلی ها بد هستند ولی فکر می کنن خوب هستند. در حالی که ارزش آدم ها به فحش هایی که داده نیست!
ارزش آدم ها از روی حرفهای دروغ و راستی که گفته حساب نمیشود!
ارزش آدم ها از روی مبارزه با نفس محاسبه میشود.
✅۶. ائمّه می فرمایند؛ مبارزه با نفس جهاد اکبر است چون مبارزه با هوای نفس سخت تر است، و مثل آن مثل کسی است که بخواهد به تنهایی شهری را فتح کند! از هر طرف به او حمله می کنند و او یکه و تنها مبارزه می کند.
✅۷. در روایات گفته شده خداوند قسم جلاله خورده و فرموده به عزت و جلال و عظمت و مقام خودم سوگند اگر بنده ی من در چیزی هوای مرا به هوای خودش ترجیح بدهد، من غنای در نفسش ایجاد میکنم (احساس بی نیازی به همه ی عالم پیدا کند) همتش را می گذارم روی آخرت، ضمانت میکنم آسمانها و زمین رزق او را برسانند و من پشتیبانش هستم.
✅۸. شباهت اول؛ همان فضای معنوی حاکم در جهاد اصغر هست ولی بزرگتر. شباهت دوم؛ وجود دشمن است که در جهاد اکبر شناختن دشمن سخت تر است و شجاعتی بیشتر از جهاد اصغر لازم است.
❤شباهت اخر؛ فضای عاشقانه میان خداوند و شخص است.❤
خلاصه #فایل 2
✅۱. وقتی به کسی میگوییم بین راه سعادت و شقاوت کدام را انتخاب می کنی؟
اگر به هیچکدام تمایل نداشته باشد و بگوید سعادت چیست؟ و شقاوت یعنی چه؟ خوبی چیست و بدی یعنی چه؟ برای این شخص چون آگاهی و تمایل ندارد پس اختیار و انتخاب هم معنایی ندارد.
اگر به یکی علاقه مند باشد و به یکی هیچ علاقه ای نداشته باشد، مثل "فرشته ها" که فقط به خوبی ها گرایش دارند، باز هم اختیار معنایی ندارد و به درجه ی انسان بودن نرسیده
یا مثل "حیوان" فقط به مسائل خورد و خوراک و جسمی و جنسی علاقه داشته باشد و در مورد سعادت و آخرت هیچ برنامه ای نداشته باشد باز هم اختیار و انتخاب معنایی ندارد.
اگر به هر دو به یک اندازه علاقه مند باشد دچار حیرانی و سر گردانی میشود و ممکن است خودکشی کند و باز هم اختیار معنا ندارد.
فقط در صورتی اختیار و آگاهی معنا پیدا می کند که به هر دو علاقه مند باشد اما نه به یک اندازه!
خداوند در سیستم وجودی انسان دو نوع علاقه قرارداده
✔یکی سنگین تر، ارزشمندتر، عمیق تر، اما "پنهان تر"
✔و دیگری سبک تر، سطحی تر، کم شیرین تر، اما "آشکار تر"
زمانی که تو با انتخاب خودت از این تمایل آشکار و سطحی عبور می کنی و به تمایل پنهان و عمقی وجود خودت می رسی از اینجا به بعد انسان هستی یعنی موجودی هستی دارای #اختیار
✅۲. انتخاب تو وقتی ارزش پیدا میکند که علیه آن چیزی که دوست داری باشد.
✅۳. حیوان هم از حق انتخاب و اختیار برخوردار است و چیزی را انتخاب میکند که دوست دارد.
مثلا اگر آهن و علف جلوی دهانش بگیری بدون تامّل و فکر علف را انتخاب میکند.
✅۴. هوای نفس همان علایق سطحی تر و آشکار است که سرچشمه ی تمام فسادهاست
✅۵. دلیل آفرینش ما مبارزه با هوای نفس است، بخاطر این مبارزه به ما حق انتخاب و اختیار داده شده، تا به شرف انسانیت برسیم وگرنه حیوان یا فوقش فرشته بودیم.
✅۶. زمانی که از این مرحله رد شده باشیم و انسان شده باشیم. زمانی که از مرتبه ی حیوانیت و علایق سطحی عبور کرده باشیم. حیوان که امر و نهی نمی فهمد.
✅۷. بله ماه رمضان یکی از همین برنامه هاست.
مبارزه با هوای نفس همان جهاد اکبر است و مومن روزی هفتاد بار می میمیرد.
✅۸. با عشق ورزیدن به اولیای خدا
@Tanhamasiir
کانال تنها مسیر در ایتا
همین الان همسر و همتا و پسر کوچولوم سوار ماشین شدند تا برن ترمینال.
همتا برای حدود یک ساعت و نیم دیگه بلیط داره.
همدیگرو بغل کردیم و خدا حافظی کردیم.
بعد از رفتنش
نمی دونم چرا یدفعه حالم بد شد
دلم گرفت
یه غم عجیبی اومده سراغم که درکش نمی کنم
حس و حال خوبی ندارم
ناراحتم
نمی دونم به خاطر چیه
یه غم عجیبی دارم
یخورده وقت پیش م صحبت کردم
می گفت مامان پاش خیلی درد می کنه
می گفت شوهر صحبت کرده و مادرشوهر گفته منم راضی نبودم گفتم منو کفن کردی این کارو نکن .دختر خودت می خواسته و نصیحتش کردم.
ناراحت شدم به شوهر هم گفتم
قرار بود مادر شوهر در مورد این حس و حال به کسی چیزی نگه
ازش قول گرفته بودم
اتفاقا چ به خاطر مامانم اینا قول گرفته بودم
می دونستم زنگ می زنن بهش
بهم قول داده بود
بهش گفته بودم به کسی نگه چون زندگی ما بهم می ریزه
نمی دونم چرا اینجوری کرد
نمی دونم شاید غم من به خاطر اینه
امروز یه اشتباهی کردم
همتا تو اتاق بود و با تلفن صحبت می کرد
ینفر به همتا زنگ زده بود و برای پسر مجردش خواستگاری کرده بود.
همتا به من داشت می گفت
دلم فرو ریخت
ناراحت شدم
فکر کردم یعنی الان دلش می خواد با مجرده ازدواج کنه؟؟؟؟!!
به خودم گفتم اینقدر بدجنس نباش . به خاطر خودتون سد راه خواسته هاش بشی حتی اگر چنین چیزی بخواد. اگر راست می گی خیلی دوسش داری و مثل خواهرته باید بزاری آزادانه تصمیم بگیره.
خیلی سخت بود
با من من و شرمندگی گفتم اگر می خوای با مجرد ازدواج کنی و .
خیلی ناراحت شد طفلکی . خیلی
گفت گریه ام گرفت
این چه حرفیه می زنی
مگه ما دست یا علی ندادیم
(ظهری داشتیم صحبت می کردیم می گفتیم ازدواج تعددی نسبت به مجرد از بعضی لحاظ بهتره. البته بسته به آدم و شرایطش. به هر حال مرد جا افتاده و اخلاقش بهتره و می دونه چطور برخورد کنه و قابل اعتمادتره و تکیه گاه بهتریه.
گفتم الان همسر با اوایل ازدواج مثلا خیلی فرق داره منم باشم بین همسر اون موقع ها و الان ،که می دونم الان خیلی بهتره اگر این دو می اومدن خواستگاریم تعدد با الانش رو انتخاب می کردم. و صحبت دختری شد کههمتای یکی از دوستانه و بین خواستگار مجرد و متاهل ، تصمیم گرفته بود با متاهل ازدواج کنه .)
خلاصه همتا گفت مگه ظهر نگفتم چقدر همسر خوبه نسبت به مجردها.
چرا اینجور می گید من دوستت دارم ، دوسش دارم
بغلش کرده بودم بهش می گفتم ببخشید نخواستم یه موقع اگه پشیمون شدی مانعت باشیم و . ناراحت نشو ببخشید عزیزم ببخشید
روی پام دراز کشید نازش می کردم و حرف می زدیم
گفت جلوی گریه مو گرفتم
گفت همسر منو دوست داره؟ تو منو دوست داری؟ گفتم آره . خیلی. گفت چطور اینجوری می گی من گفتم اگر این ازدواج نشه من می میرم و
خیلی ازش معذرت خواستم گفتم ببخشید
برای خودمم سخت بود گفتنش
امیدوارم منو ببخشه
اگرچه خوشحالم و دوست دارم با ما باشه، اما اون موقع فکر کردم اگر واقعا دوسش دارم باید بزارم آزاد باشه تو تصمیم گیری
بهش گفتم همینو
گفت مگه شما منو مجبور کردید؟
راست می گفت موندم چی بگم
فقط خواستم تو معذورات نباشه
دیدم واقعا عاشقانه همسر رو دوست داره و بهش وابسته است خدا رو شکر
همه ما رو دوست داره و ما هم همگی دوسش داریم
موقع رفتن گفتم زودتر کارها رو بکن و تائید نهایی خانواده ات رو بگیر تا بیایم ببریمت
ان شاء الله سفر همه مسافرها و عروس گل ما هم به سلامت باشه
الهی آمین
همتا دیروز می خواست بلیط بگیره
دیدیم احتمال اینکه برگرده و به کارش نرسه زیاده
برای همین گفتیم بلیط رو برای امروز بگیره و بیشتر پیش هم باشیم.
امروز همتا بلیط داره
دیروز همتا و همسر و دخترم رفتن حرم . حدود ساعت ۴ بود. یبار حدود ۵ و نیم با همسر صحبت کردم گفت الان حرمن بیان میایم خونه تا یخورده وقت دیگه.
گفتم جمکران هم برید خوب.
گفت نه دیگه فردا
گشنه ایم و.
ناهار نخورده بودند قرار بود برگردن ناهار بخوریم.
خلاصه تا ساعت ۷ و نیم نیومدن . حدس زدم جمکرانن.
ولی با دوستام می گفتم اگه ناهار خورده باشن
همسر سابقه داره اندکی . یبار ما هی منتطر تا بیاد غذا بخوریم دیدیم حضرت یار گرسنه شدن ناهار خوردن . ما حالا هی گشنگی تحمل می کردیم
با خودم حدس زدم حتما تا الان ناهار خوردن. گفتم چرا اگر ناهار خوردن یه زنگ نزدن به ما بگن ما هم ناهارمون رو بخوریم. معده ام داشت می سوخت
ساعت ۷ و نیم که همسر تلفنش رو جواب داد گفت ۵ دقیقه دیگه راه می افتیم.
خلاصه یاعت ۸ و ربع بود حدودا رسیدن!
بعد از زیارت قبول و . همتا گفت هی اصرار کردیم بریم جمکران تا همسر قبول کرد. خدا خواست روزیمون شد. آخه دو تا شهید آورده بودن
ازشون پرسیدم ناهار خوردین ؟
گفتن نه!
ناهار جای همگی خالی ته چین داشتیم.
(من الان قصاوت و پیش داوری کردم؟)
بهشون گفتم به دوستام گفتم اگه ناهار خورده باشن.
اوناهم گفتن حالا از دماغشون در نیاری.
فقط معجون خورده بودن
دیشب دخترم یه کادو برای من و همتا گرفت. یه کادو هم براش درست کرد داد. نمی دونم گفتم یا نه پسرم هم دیروز براش کادو درست کرد داد. یه شمع.
همتا برخوردش با بچه ها خیلی خوبه.
بچه ها دوسش دارن و می گن از من مهربون تره خدا رو شکر.
دیشب با همتا یمقدار صحبت کردم
همسر و دخترم رفته بودند خرید
در مورد مسائل مختلف حرف زدیم مثل دو تا دوست
در اخر بهش گفتم من و تو مثل باید مثل یه روح تو دو بدن باشیم
مثل خواهر
پس باهام راحت باش
خجالت نکش
خوشحال می شم ببینیم کیف می کنید
می گفت شما خیلی خوبید
آشنایی مجازی و واقعیت خیلی فرق داره
وقتی می خواستم بیام شیراز از استرس معده درد گرفته بودم.
دلم می خواست برگردم یا وقتی همسر تو ترمینال اومد دنبالم
اما وقتی دیدمتون آرام تر شدم
اگرچه اولش هم برام سخت بود یخورده اما الان بهترم
بعد هم گفت من ناراحت تو ام
اینکه یذره تو دلت ناراحت باشی و .
گفتم ناراحت نباش
من کیف می کنم می بینم شما خوشید
مثل خواهرمی خیلی دوستت دارم
گفتم یه زن مثل یه لیوان می مونه و مرد یه پارچ آب
اگر مرد لبریز از محبتش بکنه ، زن دیگه سیراب شده ، لیوانش پره ، حالا اگر یه لیوان دیگه رو پر کنه فرقی به حال لیوان اول نداره
که بخواد ناراحت شه
چون کاملا پره
من ناراحت نمی شم شما با هم باشید
گفت می دونم ولی من نگران شما می شم
گفتم اینجوری نباش
منو و تو تقدم و تاخر زمانی داریم تو ورود به این زندگی
وگرنه مثل هم هستیم
وقتی خجالت بکشی من نمی تونم باهاش راحت باشم جلو تو وپیشش باشم و . و از طرفی می رم پیشش و شوخی و . تا تو هم خجالتت بریزه.
خجالت نکش
بعد هم گفتم امشب تو پیشش بخواب
خیلی اصرار کرد که اصلا و . صحیح نیست و .
گفتم تو می ری، من هستم . فرصت زیاده
خیلی اصرار کردم تا قبول کرد
آخر شب دیگه حسابی خسته شده بودم
بچه ها خرابکاری زیاد داشتن و .
تند و تند داشتم جمع و جور می کردم
همسر و همتا تو پذیرایی مشغول صحبت بودن
همسر و همتا یکی دوبار گفتن بیا گفتم الان بزار اینو انجام بدم.
یدفعه همتا گفت الان عصبانی هستی؟
گفتم من ؟ نه!
بعدم هی کار بچه ها و خونه رو کردم
بعد که پیششون نشستم همتا گفت گفتم عکسم رو نده دوستات ناراحت شدی
)آخه دیشب به بچه های مجازی گفتم ماجرا رو . عکس ازم خواستن. گفتم باید اجازه بگیرم که همتا گفت نه)
گفتم نه اصلا برای چی ناراحت شم
حریم خصوصیه
ناراحت بشم می گم.
کفتم : "خسته ام خوابم نیاد، عکسمو برای بچه ها فرستاده بودم ، بچه ها مشخره بازی در نیاوردن می گفتن معلومه چشات غم داره و . بهشون گفتم نه بابا خوابم نیاد چشام داره می سوزه. الانم همینم . خوابم میاد بچه ها بهم ریختگی زیاد کردنکار دارم. چرا ناراحت باشم خیالت راحت"
الانم یدفعه با جیغ بچه کوچیکم از خواب پریدم ، خواب دیده بود بغلش کردم دیدم هوا روشنه. حدود ۱۰ دقیقه به ۶ بود . بلند شدم نماز صبح رو خوندم . فکر می کنم زمان وضو گرفتنم نماز قضا شده بوده
دیگه خوابم نبرده تا الان
نمی دونم چرا چشام می سوزه و دلشون خواب می خواد اما دلم می خواد نخوابم و کارهای عقب افتاده ام رو انجام بدم
یه پیامک دادم مامانم
سلام مامان جون
خوبی
خواستم زنگ بزنم بهت
دلم برات تنگ شده
دوستت دارم
ان شاء الله دلش زودتر نرم شه
به تازگی به دوستام در مورد تعدد گفتم
خیلی تعجب می کنن و ازم در مورد حس و سختی می پرسن
می خوام یچیزی بگم
ماجرا آسون تر و دلنشین تر از اونچیزی هست که بشه فکر کرد
خدا دستور به چیزی که بر خلاف ذات ما باشه نمی ده
هر چی خدا گفته خیره
باید باور داشته باشیم
اون وقت حلاوتش رو حس می کنیم
باید برای رضای خدا و قرب الی الله زندگی کرد و قیام کرد.
باید هر کاری رو به خاطر خدا کرد
باید از اونچه دوست داری انفاق کرد
باید اون حکمی که خدا گفته رو پذیرفت و در دل نسبت به اون خشنود بود
نباید گذاشت مال فرزند و همسر که وسیله آزمایش ماهست موجب دوری ما از خدا بشه
باید از امتحان سر بلند بیرون اومد
باید همدیگرو دوست داشته باشیم
نسبت مومنات مهربون باشیم
باید دست همو بگیریم
خدا حکمی که به ضرر ما یا بر خلاف ذات ما باشه نمی ده
این حکم هم به نفع ماست
هم دنیوی و هم اخروی
وقتی بپذیری و واردش بشی می فهمی
وقتی اصولی بررسی کنی و بمذیری و اصولی واردش بشی و اصولی ادامه بدی می فهمی
طبق اونچه سیره ائمه بوده
طبق اونچه خدا گفته باید پیش رفت تا به لذتی بالاتر از مالک شوهر بودن رسید.
کسی که حس مالکیت داره و نمی خواد حکم خدا رو در مورد همتا بپذیره ، این حس مالکیت رو در مقابل سایرین هم داره.
در مقابل مادر شوهر
خواهر شوهر
و حتی مسافر داخل ماشین
نمی تونه ببینه کسی به همسرش چیزی بگه
نمی تونه ببینه همسرش از کسی تعریف کنه
این مالکیت بده
باید باور داشت اولا مالک همه چیز خداست
دوما هیچ چیز رو با خود به اون دنیا نمی بریم
سوما حس مالکیت با حس نگی در تناقض هست
زن دوست داره مملوک باشه
دوست داره شوهرش مالک اون باشه
ازش حفظت کنه
اون رو سیراب کنه
مراقبش باشه
و شوهرش پناهگاهش باشه.
هر چی خدا گفته خیره
به نفعمونه
باید فقط سمعا طاعتا بود و دستورات الهی را با گوش جان پذیرفت
حتی اگر درک نکنیم چرا
باید به خدا اطمینان کرد
من نمی فهمم چرا
خدایی که من رو خلق کرده که می دونه چرا
پس باید به خدا توکل کرد
و اطمینان کرد
و راضی بود به رضای خدا
رضا برضاک یا الله
تو این مدت وقتی بررسی می کنم
می بینم هیچ حساسیتی روی همتا به حمد الله ندارم.
تمام ناراحتی های من برای وقتی هست که حس می کنم همسر بهم کم محلی بکنه .
مثل بچه ها.
بچه ها با هم مشکلی ندارن و حسودی نمی کنن و ناراحتی شون برای زمانی هست که حس کنن والدین به اونها توجه نمی کنه
فکر می کنم اونچه به اشتباه ن رو نسبت به مساله همتا حساس می کنه همینه.
در واقع ن می خوان از نطر عاطفه و احساس و امنیت کاملا توسط همسر سیراب بشن و مطمئن باشن همسر دوستشون داره.
وقتی کم محلی ببینن بهم می ریزن
اما وقتی زن ببینه همسرش بهش محبت داره دیگه حساس نمی شه.
یادم میاد چند وقت پیش قبل از اینکه تصمیم بگیرم برای تعدد ، بعد از تصادفمون، خواب دیدم که قطع نخاع بودم و از گردن به پایین انگار فلج بود.
دیدم هوو یی به همراه مادرش اومده بودند خونه مون داشت وسایلش رو می چید .( تو خواب انگار یکی از دوستام بود که البته تا حالا ندیدمش)
همسرم هم روبروم بود
من سعی کردم خوب بشم
انگار به خاطر مشکلم همسر هوو گرفته بود
سعی ام رو کردم و تونستم بشینم و حالم خوب شد.
به هوو نگاه کردم که چقدر خوشحال بود
دلم نیومد بهش بگم که من خوب شدم ، برو دیگه ؛ خیلی خوشحال بود.
به همسرم نگاه کردم دیدم انگار از خوب شدن من خوشحال نشد و عکس العملی نشون نداد.
ناراحت شدم
بعد یجایی داشتم دست می شستم و وضو می گرفتیم به همراه همسر؛ بهش گفتم که تو اصلا خوشحال نشدی و همسر گفت نه اینطور نیست و
تو تعبیر نگاه کردم
فلج بودن و هوو داشتن تو خواب خیلی خوب بود
فلج بودن مشکلات بزرگ در زندگی است و خوب شدن رفع اونها. و هوو خیر و برکت فراوان هست.
این خواب یکی از مواردی بود که حال منو نسبت به موضوع خوب کرد یا در واقع بعد از این بود که تصمیم قطعی رو گرفتم.
همتا انگار یخورده سر حمام رفتن و . خجالت می کشید. دیشب، هنگام نماز صبح، نمی دونم اشتباه کردم یا نه ، حس کردم خیلی خجالت می کشه ، انگار ناراحت شده حتی.
سعی کردم عادی رفتار کنم تا خجالت نکشه.
امروز انگار بهتر بود برای اینجور مسائل.
خیلی دلم می خواد دستش رو بگیرم و بشینم باهاش حرف بزنم اما انگار موقعیتش پیش نمیاد. منتظر فرصتم.
دلم می خواد تنها باشیم و در مورد این مسائل حرف بزنیم.
امروز وقتی کنار هم رو مبل نشسته بودیم منو بغل کرد .
سفت همدیگرو فشار دادیم
بعد از دقایقی آرام تو گوشش زمزمه کردم از من خجالت نکش
گفت باشه
دوسش دارم
دوست دارم راحت باشه
بعد از ظهری هم بهش گفتم دوسش داری.
خوشحال می شم ببینم همدیگرو دوست دارن
امیدوارم همیشه خوشحال باشن
الانم همتا و دخترم و همسر رفتن حرم
امروز شهادت امام صادق ع هست
امیدوارم پیرو واقعی ایشون و مذهبشون باشیم
وای
چشمتون روز بد نبینه
وقتی عصری همتا و همسر تو اتاق بودند داشتم تحقیق و . می کردم که دیدم ای وای نوشته شده
خواندن خطبه عقد موقت و دائم باید به صورت حضوری باشه و خواندن خطبه عقد به صورت تلفنی و درصورتی که طرف رو نشناسی باطله
منو می گی یخ کردم
از نوک انگشتان پام تا قبلم بی حس شد
گفتم همسر ، یدقیقه بیا
بعد هم تند تند نت رو نگاه کردم
دیدم
وای خدا رو شکر
از قرار نظر همه مراجع این هست که می شه تلفنی خوند و فقط آقای مکارم هستند که می گن نمی شه.
بلند گفتم نمی خواد بیای.
دوباره چک کردم نظر رهبری رو، دیدم حضرت آقا هم می گن مشکل نداره
همسر اومد و ماجرا رو بهش گفتم
و بعد همتا اومد به همتا هم گفتم
یه نفس راحت کشیدیم
داشتم سکته می کردم
راستی چند روز قبل که رفته بودیم شهربازی، رفتیم چند دست لباس خریدیم.
همسری برای همتا هم دو تا لباس مانند لباسهایی که برای من گرفت ، خرید.
الان که اینجا بود لباسها رو داد بهش پوشید
همسر هم بعد گفت با همتا لباس یه مدل بپوشید و ست کنید
برام جالب بود
مثل دو خواهر
مثل دو خواهر دوقولو
خدایا بابت همه چیز ازت ممنونم
اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه
شب همسر برامون شعر خوند . اول شعر
اگه یروز بری سفر
بری ز پیشم بی خبر
دوباره باز تنها می شم
اسیر رویاها می شم
(به مناسبت سفر فردای همتا)
این شعر رو خیلی دوست دارم . همیشه از اول ازدواج اینو برای همسر می خوندم . حسم بهش بود .
و شعر
عاشقم من عاشقی بی قرارم
کس ندارد خبر از دل زارم
آرزویی جز تو در دل ندارم.
و شعر نیاز
من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه.
همسر هم برام این شعر ها رو می خوند:
ماه در میاد که چی بشه
می خواد عزیز کی بشه
ماه در میاد چیکار کنه
باز آسمونو تار کنه
نمی دونه تو هستی
کنار اون نشستی
نمی دونه تو ماهی
تو که عزیز راهی
و شعر
کی اشکاتو پاک می کنه
شبا که غصه داری
دست رو موهات کی می کشه وقتی منو نداری
شونه کی مرهم هق هقت می شه دوباره
از کی بهونه می گیری
شبای بی ستاره.
می دونید یبار وقتی دونفره بودیم من تو آشپزخونه مشغول کار بودم و همسر شعر سوغاتی رو گذاشت و با قلبی سرشار از عشق بهم گفت:" عزیزم این شعر رو می شنوی یاد کی می افتی و . من یاد تو می افتم ."
من تا الان پشتم به همسر بود داشتم گریه می کردم
نمی خواستم همسر گریه ام رو ببینه.
اهل دروغ هم نیستم . کاملا رک هستم.
گفتم امام زمان عج.
(لحظه لحظه شعر رو برای امامم می خونم و یاد ایشون می افتم)
همسر م کمی جا خورد و خندید و گفت صداقتت منو کشته
تو اوج عشق و ابراز من ، تو تو فکر امام زمانی . بازم خوبه. آفرین
عاشق این شعرم
وقتی میای صدای پات از همه جاده ها میاد
انگار نه از یه شهر دور . که از همه دنیا میاد
تا وقتی که در وا میشه . لحظه دیدن میرسه
هر چی که جاده است رو زمین . به سینه من میرسه
آه
ای که تویی همه کسم . بی تو میگیره نفسم
اگه تورو داشته باشم . به هر چی میخوام میرسم
به هر چی میخوام میرسم
وقتی تو نیستی . قلبمو واسه کی تکرار بکنم؟
گلهای خواب آلوده رو . واسه کی بیدار بکنم؟
دست کبوترای عشق . واسه کی دونه بپاشه؟
مگه تن من میتونه بدون تو زنده باشه؟
ای که تویی همه کسم . بی تو میگیره نفسم
اگه تورو داشته باشم . به هر چی میخوام میرسم
به هر چی میخوام میرسم
عزیزترین سوغاتیه . غبار پیراهن تو
عمر دوباره منه . دیدن و بوییدن تو
نه من تو رو واسه خودم نه از سر هوس میخوام
عمر دوباره منی . تو رو واسه نفس میخوام
ای که تویی همه کسم . بی تو میگیره نفسم
اگه تورو داشته باشم . به هر چی میخوام میرسم
به هر چی میخوام میرسم
یه شعر دیگه هم هست که یاد امام زمان می افتم شعر آخرین نفس.
کاش بهم دل خستم و پس بدی – یا به قلب یخی تــو نفس بدی
به قلب یخی تــو نفس بدی
مخصوصا اونجاش که می گه همه آرزوم اینه که ببینم یه لحظه چشماتو ببندی و بخندی
و اون تکه اش نگرانی منه که نکنه امام زمانم بگم این همینه و بدرد نمی خوره و ولش کنید
کاش امام زمانم به این قلب یخی منم جون بده کاش لایق دیدار روش بشم و غبار کف پاش رو سرمه چشمم کنم
کاش لیاقت سربتزی امام زمان عج رو پیدا کنم.
خدایا ظهور امام زمان عج را هرچه سریعتر برسان و ما را جزو اصحاب و یار آن حضرت قرار بده به حق صلوات بر محمد و آل محمد
فردا شب همتا باید برگرده شهرشون.
داشتم گوجه می شستم برای شام املت درست کنم ، همتا تو پذیرایی بود،
گفتم همتا چای می خوری بزارم؟
گفت نه دستت درد نکنه.
گفتم دمنوشی چیزی می خوای بگو تعارف نکنی.
گفت نه فقط یچیزی .
بلند شد بیاد توی آشپزخونه پیشم
انگار خیلی خجالت می کشید با ناخنش ور می رفت و آروم می اومد.
برگشتم گوجه ها رو برداشتم تا اگر چیزی می خواد بگه راحت باشه.
اومد پیشم و گفت بغل می خواد.
همدیگرو بغل کردیم
گفت ببخشید دیشب و امروز همش همسر پیش من بود
گفتم این چه حرفیه ،اتفاقا خیلی خوشحال می شم
گفت ولی من ناراحتم
گفتم ناراحت نباش من حتی ذره ای ناراحتی تو دلم ندارم و خوشحالم
گفت خیلی دوست دارم
گفتم منم خیلی دوست دارم خیلی خیلی باور کن مثل خواهرم می مونی
گفت منم خیلی دوست دارم
و بعد کلی همدیگرو بوس کردیم
واقعا دوسش دارم
خیلی زیاد
خوشحالم که او همتام هست
خیلی دختر خوب و فهمیده ای هست
پسرم براش نامه نوشته و یه شمع بهش داده و خیلی دوسش داره
دخترم هم حسش عوض شده
بهم می گه همتا مهربون تر از توئه
بعد از شام داشتیم مرتب می کردیم که پسر گوچیکه گریه می کرد و من نگرش داشتم.
همتا تو آشپزخونه مشغول بود ،به دخترم گفتم کمک کن . گفت دلم درد می کنه (چند وقته دل درد داره) گفتم عیب نداره خوب می شه کمک کن.
بعد به همتا گفته بود و همتا گفته بود برو استراحت کن خودم انجام می دم
و یا عصری همتا موهای دخترم رو شونه می کرد خیلی با احتیاط و آرامش . می گفت دردت نگیره. دخترم می گفت نه بابا! مامانم یجوری شونه می کنه کلی درد داده این که درد نداشت.
خلاصه دخترم می گفت همتا مهربون تره و من خوشحالم این حسشه
شب، قبل از خواب همسر برامون شعر خوند
شب همسر برامون شعر خوند . اول شعر
اگه یروز بری سفر
بری ز پیشم بی خبر
دوباره باز تنها می شم
اسیر رویاها می شم
(به مناسبت سفر فردای همتا)
بعد هم شعرهای درخواستی ما رو اجرا کرد و در نهایت شعر امام زمانی مخصوص من .
لحظاتی خیلی دلنشینی بود وقتی همسر برامون آواز می خوند
بویژه آخرین شعر
شعر امام زمانی من
شعر سوعاتی
در مورد شعر های خاص مون تو پست بعد بیشتر می گم
منم اتاق رو آماده کردم برای همتا و همسر
به همتا گفتم بره بخوابه
همتا قبول نمی کرد
می گفت من دیشب پیش همسر بودم ، نه.
گفتم این چه حرفی تو فردا مسافری دیگه نیستی برو
قبول نمی کرد
ولی بالاخره راضی شد
گفتم الان فرق داره
برو
امیدوارم لحظات دلنشین و پر از آرامشی داشته باشن
خدایا محبت روز افزون در راستای محبت و رضایت خودتت به همه زوجها عنایت بفرما
الهی آمین.
همتا پنج شنبه اومد خونمون
همسر رفته بود ترمینال دنبالش
وقتی دیدیم همو رفتیم همدیگرو بغل کردیم و روبوسی.
خیلی طفلک معذب بود
برنامه پنج شنبه مون مشاوره و کلاس آموزشی حیات حسنی بود
مشاوره خیلی خوبی بود.
موارد زیادی رو فهمیدیم
می گفتند که اصل بر چند همسری هست طبق آیه قران . تک همسری فقط در صورتی که ترس از عدم عدالت باشه بوجود میاید که درواقع عدالت واجبه هم چیزی نیست که کسی نتونه انجام بده طبق آیه ۳ سوره نساء .
در واقع اینکه گفته شده از نی که شما را خوش آید دودو و سه سه و جهار چهار به زنی بگیرید. و بعد گفته شده اگر می ترسید به یکی اکتفا کنید پس تک همسری در صورت خوف بوجود میاد و بعد ایه ۱۲۹ سوره نساء که عدالت محبتی و نوع رفتار رو توضیح می داد.
ایشون استباط می کردند بر طبق سیره ائمه و این موارد و تفاسیر برخی بزرگان اصل تعدد زوجات هست . مثل در آیه یک یکی ذکر نشده و از دو تا دو تا شروع شده
اینکه جهاد مرد در گذشتن از مال و جهاد زن در پذیرفتن هوو هست.
گفته شده غیرت زن کفره . غیرت زن یعنی عدم پذیرش هوو :
نهج الفصاحه ج ۱ ص ۲۹۸
همانا خداوند تعالی غیرت را برای ن و جهاد را برای مردان قرار داد ،پس هر زنی از روی ایمان و در انتظار پاداش خدا صبر کند، برای او ثوابی مثل اجر شهید قرار دارد.
در واقع این با حدیث جهاد زن در خوب شوهر داری کردن است منافات ندارد و این جهاد نیز در واقع به نوعی خوب شوهرداری کردن است .
اما خیلی چیزها جهاد است مثل کسب روزی حلال. در واقع برای زن خیلی مسایل هست در حد جهاد و حکم جهاد ثواب دارد اما این جهاد مثل جهاد اکبر است . طبق احادیث جهاد اکبر مبارزه با نفسه ، برای همین پذیرش همتا که مبارزه با نفس هست و جهاد اکبر.
وسائل الشیعه ج۲۰ حدیث ۲۵۲۹۷ _الکافی ج۵ ص ۵۰۵ ح ۲
جابر جعفی گوید:امام باقر علیه السلام فرمود:خداوند عزوجل جهاد را هم بر مردان و هم بر ن واجب ساخته، اما جهاد مرد بذل مال و جانش تا حد کشته شدن در راه خداشت ولی جهاد زن شکیبایی در برابر غیرت مرد و ناملایماتی است که از همسر خویش می بیند
وقتی توی موسسه آقای اسلامیه مشاور می داد و در مورد تعدد و .صحبت می کرد گریه ام گرفت. خدا چه لطف بزرگی به من کرده بود که کاری کرده بود من تعدد رو بپذیرم . وقتی ایه ۶۵ سوره نسا رو خوندند فهمیدم خدا چه لطف بزرگی بهم کرده. گریه ام گرفت. اینکه باید حکم خدا رو پذیرفت و نسبت به اون خوشنود بود تا مومن واقعی بود. خیلی خوشحالم که خدا منو پاک کرده
النساء ۶۵
فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا
ﺑﻪ ﺮﻭﺭﺩﺎﺭﺕ ﺳﻮﻨﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺆﻣﻦ ﺣﻘﻴﻘﻲ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ، ﻣﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻧﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻧﺰﺍﻉ ﻭﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﻪ ﺩﺍﻭﺭﻱ ﺑﺬﻳﺮﻧﺪ ; ﺳﺲ ﺍﺯ ﺣﻜﻤﻰ ﻛﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻱ ﺩﺭﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﻫﻴ ﺩﻝ ﺗﻨﻲ ﻭ ﻧﺎﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻧﻜﻨﻨﺪ ، ﻭﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﺎﻣﻞ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺷﻮﻧﺪ
و در مورد اینکه الان بیشترین سوالاتی که از مرکز ملی پاسخگویی پرسیده می شه سوال در رابطه با عدالت خداوند است . و سوال کننده دختران مجرد سن بالا. اینکه در مورد عدالت خداوند و اینکه براش زوج قرار داده و شک می کنن.
وقتی اینو گفت یاد یه مورد افتادم.
یه واسطه قبل از همتا ،بهمون دختری رو پیشنهاد دادند که مستقیم با همسر قرار ملاقات گذاشتن داخل حرم و من اصلا با ایشون صحبت نکردم.
واسطه می گفتند که ایشون اونقدر سختی کشیدند که به خدا و . دارن شک می کنن و افسردگی دارن و اگر کارتون جهادیه ازدواج با ایشون رو بتونید داشته باشید و بهش کمک کنید خیلی خوبه. زمانی که قرار داشتند من هم رفتم حرم. من رفتم زیارت و همسر رفتن سر قرار.
همسر می گفتن چه تو مکالمه اولیه و چه توی ملاقات، این دختر خانم همش از شک به عدالت خداوند و سوال داشت. اینکه اگر خدا عادله چرا زندگی من اینجوریه. همسر من کوش ؟و .
یعنی کل صحبتهاشون می شه گفت پیرامون این مسائل بوده و همسر با آیات و روایات سعی کرده بود روشنش کنه.
و یه نکته جالب . تعدد زوجات الان در ۶۷ درصد جهان رواج داره!
در دین زرتشت و یهود و مسیح هم بوده ودر سالهای اخیر مخالفت شده.
کلاس خیلی خوبی بود
دیگه ذره ای ترس از مواردی که بقیه می گفتن بعدا حسادتت گل می کنه و . ندارم
همه می گفتن بزار بیاد خونت ، اونوقت که بخواد شوهرت با اون بره تو اتاق نمی تونی تحمل کنی
اما الحمدالله اصلا اینطور نبود و حتی برعکس بود.
همتا خیلی خجالت می کشید.
همسر هم از این رفتار همتا دلخور بود.
بعد از شام دیدم همسر ناراحته.
همتا یه گوشه، همسر هم جلوی تلویزیون.
همتا رفت تو اتاق کارهاشو انجام بده، که نشستم با همسر صحبت کردم.
بهش گفتم چرا نمی شینید با هم صحبت کنید و .
همسر گفت خودش دوست نداره چند بار سوال پرسیدم سر شام جواب نداد و .
شاید دوست نداره و .
گفتم خجالت می کشه تو نباید زیاد حساس بشی
بچه ها رو فرستادم پایین
گفتم صداش کن بشینید صحبت کنید.برید تو اتاق .
موقع خواب ما تو پذیرایی خوابیدیم و همسر و همتا توی اتاق بودند گل گفتن و گل شنفتن. تا نماز بیدار بودند و بعد از نماز خوابیدن
و من تو این مدت خیلی خوشحال بودم
یاد شب بیداری های خودمون می افتادم.
خیلی خوشحال بودم خیلی
فکر می کردم چقدر خوبه که الان همتا هم می تونه سرش رو روی شونه های همسر بزاره و به آرامش برسه و غم دنیا رو فراموش کنه
چقدر خوبه الان دست نوازش همسر روی موهای کشیده بشه.
چقدر خوبه .
خیلی حس خوبی داشتم
*****
امروز هم جمعه است
ظهر همگی رفتیم نماز جنعه
بعد هم ناهار خوردیم . دیشب دیزی سنگی بار گذاشته بودم برای ظهر.
بعد از دور همی هم همسر رو فرستادم تو اتاق با همتا.
همتا حتی اگر همسر دستش بهش بخوره جلوی ما خجالت می کشه
خیلی حیا داره
البته سخته حضور نفر سوم و بچه ها
سعی می کنم براش شرایط رو محیا کنم تا آرام آرام خجالتش بریزه
البته انگار از منم خجالت می کشه. که امیدوارم اینطور نباشه
همیشه دعا می کنم خداوند منو برای خودش پاک کنه.و کل خانواده ۶ نفری مون رو .
دعا می کنم خداوند مخبت رو تو دل همه مون قرار بده و محکم کنه و روز به روز به همدیگر و خدا تزدیکتر شیم
دیشب سالگر فوت پدر شوهرم بود
همسر سردرد گرفته بود شدید
دم عوارضی به مادرشوهرم زنگ زد و هماهنگ کرد و برگشتیم خونه.
طفلکی همتا وقتی فهمید چقدر ناراحت شده بود و نگران بود
امروز عصری خونه مادر شوهرم بودیم
به مادر شوهرم گفتم قرار بود به کسی نگید دیگه ناراضی بودین و می دونستیم اونها زنگ می زنن و .
اونها می خواستن مادرشوهرم هم با ما مخالفت کنه
گفته چرا شما چیزی نگفتی و زندگی رو این دختر ساخته و الان اینجوری و اونجوری
مادر شوهرم هم گفته منم گفتم و منم نگران اون بودم اما خودش گفته و .
خلاصه بعد شوهرم خیلی صحبت کردم در مورد همتا. خیلی ازش تعریف کردم.
گفتم چه دختر خوبیه . خودش نگران منه . چندین بار بهم گفته اگر ذره ای ناراحتی داری بگو . مادرش هم برای همین نگران من بودن مخالف بوده.
بهش گفتم دیگه تموم شده
شوهر هم دوسش داره می خوادش و عقد خوندن و هفته دیگه هم میاریمش خونه و .
دیگه مطمئن شد همه چیز قطعیه و خندید و گفت خوشتون باشه و
بعد می خواستیم بریم عقد پسر خاله ام
فهمیده بودم مامانم اینا نمی رن
حدس زدم به خاطر من باشه
زنگ زدم به بابام
بعد از چند بار زنگ زدن برداشت و گفتم می خوام بیام اونجا
گفت نیا
نه من نه مامانت نمی خوایم ببینیمت
اونقدر مشکلات داریم که تو توش گمی
گفتم یعنی نمی خواید بچه تون رو ببینی
یعنی من مشکلتونم
.
.
گفت برید خوش باشید و .
بعد یکی دوسال اون موقع بعدا بیاید.
حلالت هم که گردیم و.
گفتم پس حلال کنید
گفت کاری نکردی که حلال کنیم
حلال باشه
دیگه هم زنگ نزن
بعدش حالم خیلی بد شد شد ناراحت بود
همسر گفت اگه مامانت اینا نیستن عقد نریم
خلاصه گفتم چشم
حالم خیلی بد بود
همسر گفت چی شده چی گفتن
گفتم الان نمی تونم حرف بزنم
حالت تهوع و اضطراب و دلشوره و . داشتم
رفتیم بهشت زهرا
سر خاک پدر شوهر
کمی آرام تر شده بودم
همسر عزیزم بهم گفت ان مع العسر یسری
گفتم امام زمان الان ازم راضیه؟ کار درستی کردم؟
گفت بله. ما پیش کسانی که می دونن ، مرجع و و ماندگاری و . رفتیم پرسیدیم.
یادم اومد مرجع تقلیدم وقتی چند بار زنگ زدم بهش چقدر دعام می کرد و می گفت شما دارید معجزه می کنید و اگر این اتفاق بیافته اصلا انگار معجزه شده و کلی دعامون کرد.
یاد حرف های اقای ماندگاری و اسلامیه و آذری و صالحی و . افتادم
همسرم تو چشمام نگاه کرد و با لبخند گفت
خانم.، بهترین شفیع زن شوهرشه ☺☺☺
بعد هم گفت
می دونی اونها اصلا دخیل نیستن
اگر اونها به خاطر هر چی ، دارن با حکم خدا مخالفت می کنن کار اونها اشتباهه
توکلت به خدا باشه
کار تو موافق حکم خداست
خدا خودش درست می کنه
الان رفته بود نماز
تو ماشین بودم من
وقتی اومد با چشمای قشنگش تو چشمام نگاه کرد گفت
. جون خیالت راحت باشه
من پشتت هستم من هرگز تو رو رها نمی کنم پشتت رو خالی نمی کنم
تو گه به خاطر خدا این کار رو کردی
از همه بریدی بدون اون قدر دین و ایمان دارم و لامذهب نیستم که تو رو رها کنم همیشه پشتتم و دوست دارم
اشک تو چشمام جمع شد
خیالم راحت شد
خدایا شکرت که همسری چنین خوب دارم
بهترین همسر دنیاست
آقاست
سرور منه
سرور هردوی ماست.
خدا رو شکر که دارمش
خیلی آروم شد
همتا امروز یه پیام تو گروه سه نفرمون داده بود
خیلی لذت بردم از پیامش؛ حرف دل منم بود
کاش همه خانم های دنیا مثل ما دو تا خوشبخت بودن
کاش همه مرد های دنیا مثل تو پاک و مهربون بودن
من و خواهریم بهت افتخار میکنیم بهترین شوهر دنیا
ان الله مع الصابرین
ان الله یحب الصابرین
حسبن الله نعم المولی و نعم النصیر
باید بگم آشنایی مجازی با حقیقی فرق داره
اگر چه در مجاز ما با هم اشنا شده بودیم و همه چیز در طاهر خوب بود ، اما باطن قضایا فقط در هنگام روبروشدن حقیقی مشخص می شه.
و همین اندکی دلهره برام داشت.
شبی که همتا قرار بود بیاد تا حدود ساعت ۸ صبح بیدار بودم و کارها رو می کردم.
اخه تو یکی کابینتها دونهای سیاه پیدا کردم. همسر می گفت فضله موشه!
کل کابنتها رو ریختم بیرون و آبکشیدم.
یه جارو موند که همسر گفت من می زنم تو برو یکم استراحت کن
خلاصه ۸ صبح خوابیدم
حدود ۱۰ بود که بیدار شدم دیدم همسر رفته دنبال همتا و الان هاست که بیان خونه
ولی چشمتون روز بد نبینه
مثلا جارو زده بود
دیگه جارو برداشتم و شروع کردم جارو زدن
خدا خدا می کردم تا اومدن همتا جارو زدن تموم شه و همه چیز مهیا باشه برای ورودش
می خواستم اسپند دود کنم برای ورودش
وسط جارو زدن بودم که دیدم همسر کلید انداخت و اومد توی خونه.
همتا هم تو راهرو
وا رفتم
گفتم چرا یخبر نمی دی نزدیک خونه هستی.
منو بیدار می کردی لااقل وقتی داشتی می رفتی!
ولی کار از کار گذشته بود.
گفتم عیب نداره
همتا هم از خودمونه دیگه
رفتم تو راهرو و باهاش روبوسی کردم
خیلی دختر خوبیه خدا رو شکر
بقیه جارو رو جلوی همتا زدم
اسپند یک روز بعد براش دود کردم
ان شاء الله وقتی اومدن خونه برای همیشه براش جبران کنم
تو این مدت کمی نگاری از نوع رفتار همتا داشتم
قبلا هم تو چتها صحبت کرده بودیم
ولی خیلی محجوب تر از این حرفها بود همتا
اهل کمک و مشارکت
با بچه ها خوب گرم گرفت و رفتارش عالییی بود
همون روز اول دلم بهش قرص شد.
خیالم راحت شد.
امروز وقتی بهش گفتم شوهرمون سردرد گرفته
طفلکی اونقدر ناراحت شد که پشیمون شدم از گفتنم
بهش گفتم ان شاءالله خدا برای هم نگهتون داره و عشقتون رو روز افزون کنه
اونم گفت عشقمون رو.
اره
الهی خدا عشقمون رو روز افزون کنه.
عشق همه زوجها رو.
برای داشتن یک زندگی تعددی موفق باید اول از همه هر کاری رو که می خواید انجام بدید رضای خدا رو در نظر بگیرید
خیلی مراقب باشید دچار قیاس نشید
اولین کسی که قیاس کرد شیطان بود
خودت رو با طرف مقابل قیاس نکن
هر کدوم از شما یه ویژگی دارید
پس به جای اینکه نگاه کنید ببینید همتا تون چی داره
شوهر از اون بیشتر لذت می بره یا نه
کدوم ویژگی اونو دوست داره که شما ندارید
روی نقاط قوت و ضعف خودتون کار کنید
نقاط قوتتون رو پررنگ و نقاط ضعفتون رو کمرنگ کنید
خودتون رو از ابتدای کار بررسی کنید ببینید حسادت دارید یا نه
به حس درونیتون توجه کنید
ببینید جلوی تو ،
همسر بهش پیام بده
صحبت کنه
بهش بگه دوست دارم عاشقتم.
حالت بد می شه یا نه
یا مثلا
یخورده وقت بعدش بدون اینکه بدونی چرا، ناراحتی میاد سراغت یا نه
اگر آره با احتیاط برید جلو. خیلی مراقب باشید
جوری نشه بعدا صدمه به زندگی خودتون و طرف مقابل بخوره خدای نکرده
چون بعدا این جور موارد زیاد تر و ملموس تر می شه
در این صورت باید قبل از ورود به تعدد روی دید خودتون کار کنید
باید این جور موارد براتون حداقل معمولی باشه.
چه بهتر اینکه حتی خوشحال شید.
خوشحال شید که مردی دارید که چنین توانمنده و می تونه پناهگاه چند نفر باشه
خوشحال شید که یکی دیگه هم مراقب همسرتونه و دوسش داره. همسری که عاشقش هستید و بهترین ها رو براش می خواید
یا همسرتون نی داره که دوسشون داره
در واقع باید عاشق همسرتون باشید
باید خودخواهیتون زیر صفر باشه
باید زندگی رو در وجود همسرتون ببینید
دلتن بخواد کاری کنید که همسرتون خوشبخت بشه
بنابراین
ببین حتی اگر جلوی تو گفت دوست دارم نباید ناراحت شی
اگر بشی بعدا نمی تونی تحمل کنی
من خودم دست همتا رو می گرفتم می زاشتم روی پای همسر
تازه مراعات همتا رو می کردم.
باید حستون رو خوب کنید تا اذیت نشید
روی خودتون کار کنید
بعدا این موارد علنی تر و بیشتر می شه
خانمی بود که همسر دوم بود
می گفتن
همتا حتی اومده بوده خواستگاری
اول هم باهم زندگی می کردن
اما یواش یواش حسودی زیاد شده
یه لباس این خانم رو می دیده کلی گریه می کرده.
برای اینکه روی دیدتون کار کنید این موارد رو مد نظر داشته باشید
اول از همه برای رضای خدا زندگی کنید و ببینید خدا چطور راضیه.
به خدا توکل کنید و از خدا یاری بخواید و بخواید که پاکتون کنه و پاک نگه داره
دوم عیبهای خودتون رو ببینید و نذارید تو وجودتون غرور بوجود بیاد
خاشع باشید
سوم بدونید به عنوان همسر اول کار شاقی نمی کنید
مردتون داره از حقش استفاده می کنه و وظیفه شما تذهیب نفسه
چهارم باید پذیرش داشته باشید در مقابل حکم خدا
پنجم باید بدونید صد درصد کاری که دارید انجام می دید درسته و مطمئن باشید
ششم هر وقت حسی اومد سراغتون بگید اون با من هیچ فرقی نداره فقط تقدم و تاخر زمانی داریم همین . هر کدوم نسبت به همسر مهربان تر و با تقوا تر باشیم پیش خدا محبوبتریم.
پس سعی کنیم برای همسر زنی خوب و بنده ای خوب برای خدا باشیم
اگر زمانی حساس شدید خودتون رو جای طرف مقابل و جای همسرتون بزارید ، اونوقت شاید ببینید وه اشتباه می کردید.
در همه لحطات به این فکر کنید که چکار کنید که خدا ازتون راضی باشه و دل امام زمان عج ازتون شاد باشه و بعد همسترتون.
بعد از رضای خدا همیشه رضایت همسر رو در نظر بگیرید که بهترین شفیع زن شوهرشه و وظیفه زن خوب شوهرداری کردنه.
یادتون باشه که حسادت از بدترین گناهانه و نثل سرطان می مونه. سعی کنید دچار حواشی و چیزهای ریز نشید
اگر واقعا همسرتون رو دوست دارید کاری نکنید که ناراحت شه و انتقادات رو درست و بدون ناراحتی بیان کنید
باور و یقین داشته باشید مرد رئیس خانه است و حرف و اول و اخر را او می زنه و شما قلبا این را بپدیرید و ناراحت نشید.
اگر به حساسیتتون میدون بدید
حتی وقتی جدا باشن
از یه تماس
یه پیامک
یک کار واجب یا یک حرف و تعریف ناراحت می شه
این ناراحتی روی رفتار همه اثر می زاره
بویژه بچه ها
دیگه عین خواهر و برادر واقعی بزرگ نمی شن
از طرفی برای داشتن یک زندگی موفق اصل بر پیشبرد صحیح زندگی ، انتخاب فرد مناسب، زندگی در یک خانه هست
تا بچه ها مانند یک خانواده بار بیان
و ن مثل خواهر باشن و مرد همیشه پیش همه خانمها باشه.
اما این حالت ایده ال ترین حالت هست و همیشه محقق نمی شه و گاهی بهترین حالت با توجه به روحیه افراد باید منزل جدا باشه.
اما حتی در صورت منزل جدا، باید خانمها پذیرش این مساله و عدم حساسیت و حسادت داشته باشن تا زندگی دچار تنش نشه
وگر نه حتی در حالت جدا بودن هم ، یک تماس و پیام و تعریف و . همانگونه که گفتم ، می تواند آتش زیر خاکستر را روشن کند و مشکلات درست کند.
کمااینکه الان داریم در افرادی که در خانه جدا زندگی می کنند اما باز از شر حسادتها در امان نیستند
تو نمونه ای دیگه که داشتیم
رفتار نامناسب مرد موجب دلسردی زن شده بود. به نحوی که علی رقم اینکه با همتا مشکل نداشت و او را دوست داشت ، اما نمی توانست اجازه دهد همسر با او رابطه برقرار کند. واین موجب گناه زن می شد
پس نباید نگاه کنیم ببینیم کی چه کرده
باید ببینیم وظیفه خودمان چیست
سیره پیامبر و ائمه اکثرا که توی یک خونه بود و هر خانم اتاق جدا داشتن
مثلا پیامبر حجره داشتن هر خانم.
مرد اگر قوام باشد و خانم ها هم رضای خدا را بر رضای خودشون ترجیح بدن
و با نفس خودشون بجنگن زندگی در یک خانه سخت نیست بلکه لذت بخش هم هست
نکته دیگر خیلی مهم اینه که بدانیم اصلا هر گونه حساسیت ما در ابراز محبت و عشق ورزی همسرمان به همسر دیگر ریشه در حسادت دارد,
حسادت هم گناه کبیره هست
مبارزه با حسادت جهاد اکبره
حسادت هم تا زمانی که ابراز نشود گناه کبیره نخواهد بود بلکه صرفا یک صفت رذیله پنهانی هست که فقط خودمان از ان مطلعیم
با این اوصاف تکلیفمان شرعا روشن می شود و ان
اولا عدم ابراز ان است
و ثانیا اینکه راه درمان این صفت و ریشه کن شدن ان دقیقا عکس انچه در نهان داریم رفتار کردن هست
به نظر من همه چیز به خود ما بر میگرده اگر خوبی کنیم و صادق و بی ریا باشیم طرف مقابل هم مثل ما
همتا می گفت
مشکل ما این هست که همتا را رقیب می دونیم اگر با این دید نگاه کنیم هیچ وقت مشکلات درست نمیشه
همتا باید مثل خواهر باشه یه دوست صمیمی
ما تو زندگی قرار نیست با هم رقابت کنیم قرار هست کمک هم باشیم برای رشد معنوی برای پیشرفت زندگی
برای یار همسر بودن نه بار بودن
به نظر من ورود به زندگی تعددی فضل خدا به بعضی بنده هاش هست ، راه بندگی برای ما باز شده پس بجای ورود به حواشی که ممکنه باعث سقوط ما میشه تلاش کنیم برای خالص شدن عبد شدن
خودش یه جور مبارزه با نفس هست رها شدن از منیت از خود گذشتن و به خدا رسیدن
خودمون را محدود به چهار روزه دنیا نکنیم
دیشب دوباره با بابام حرف زدم. یعنی اون زنگ زد.
حرف کلی اش این بود که تو از اول ازدواج به حرف شوهرت بودی
یا چیز خور و طلسمت کردن و یا برو روانپزشک.
می گفت اب می خوری چرا می گی بسم الله ، چرا دخترت چادر سر می کنه و
یا دعوا ها و دلخوری هایی که از اول ازدواجمون بود و حلالیت گرفته بودیم و بخشیده بود. رو می گفت تو دلمون هست(بماند مقصر اونها بودن اما من لحنم بد بود و با تندی حرف می زدم. بعدا چندین و چندین بار ازشون معذرت خواهی کردم. اون موقع نمی دونستم اگر والدینم اشتباه می کنن من نباید تندی کنم.)
الانم می گفت راضی هستیم ازت و
هم من هم مامانت از کارت هم راضی هستیم و کار خوبیه
ولی تا حالا تحمل می کردیم می اومدی اینجا ، از الان به بعد برید خوش باشید اگر میخواید ما رو اذیت نکنی دیگه اینجا نیا و زنگ نزن
گفتم قطع صله رحم می خوای بکنی
گفت من کاری ندارم به این حرفها
ما اذیت می شیم و . دیگه نه زنگ بزن نه بیا و نه هیچی اگر می خوای اذیت نشیم
دیشب هم صحبت کردم. پیامکی
می کفت مامانت حالش خوب نیست نمی تونه راه بره. بهتره الکی هم شده بگی دیگه اینکار رو نمی کنی(نمی دونه مشکل اینها نیست. حتی یبار گفتم به بابام . گفت حالا دیگه. فایده نداره . اب ریخته شده)
بهش گفتم دلایل رو گفتم ۴ ملیون دختر و ثیبه هستن که حتی اکر معتادا و زندانی ها رو حساب کنیم مجرد می مونن. خلاصه خیلی صحبت کردم. اخر سر عاقبت به خیری دعا کردیم و ظهور صاحب امان عج که گشایش همه اموره.
امروز وقتی رفتم حرم باز هم پرسیدم . در مورد رضایتم و اذیت والدین و اینکه می گن نیا و .
گفتن کارت درسته و هیچ مشکلی به لحاظ شرعی نداره
اگر اذیت می شن نرو
گاهی یه زنگ و تلفن بکن
اگر اینم اذیت شون کرد نباید اذیتشون کنی
امروز برای اولین بار رفتم قسمت علما تو حرم . آیت الله بهجت و فاضل و شوشتری و طباطبایی
صبح به همسر گفتم بریم دفتر قضایی برای رضایت دادن و روند دادگاه برای عقد
خیلی طول کشید
من موندم کارها رو انجام بدم و همسر اومد خونه
اونجا با یه حاج خانمی هم صحبت شدیم
خنده اش گرفته بود از کارم
ولی آخر سر گفت که خودش زن دومه و همسر شهید. گفت کار خوبی می کنی اما حسودی نکنی . خودش مخفیانه زن دوم شده بود و همتاش وقتی فهمیده بود اذیت می کرد و .
موقع دادن دادخواست قضایی وقتی گفتم برای رضایت برای ازدواج مجدد اومدیم و به جای ازدواج بنویس تعدد زوجات خانمه خنده اش گرفته بود
بعد هم رفتیم حرم نماز و بعد هم غذا
موقع غذا همسر گفت با همتا صحبت کرده و کل خانواده اش رو صد درصد راضی کرده. بهشون گفته بوده من مرد زندگی ام رو پیدا کردم .
گریه ام گرفت
به همسر گفتم بهت افتخار می کنم عزیزم
گفتم
چقدر خوبه که همسری دارم که مرد زندگی یکی دیگه اس
بهت افتخار می کنم
خیلی گریه ام گرفت ، اشک شوق، چقدر لذت بردم.
گفتم خدا رو شکر همسرم مرد زندگی ماست، خداروشکر اینقدر توانمنده.
همسر گفت نگاه کن همتا برام چی فرستاده :
بعضی از نگاه ها
صدایِ قشنگی دارند
بدون کلامی
جویایِ حالت می شوند
بدون کلامی
" دوستت دارم " را می گویند،
بدون کلامی
آرامش و اطمینان را
به قلبت بر می گردانند
بعضی از نگاه ها
صدایِ قشنگی دارند
دُرست مانندِ نگاهِ تو .
خیلی لذت بردم
خیلی خوشش اومده بود
خیلی خوشحال شدم
دستش رو گرفتم و بهش تبریک گفتم
آرزوی خوشبختی برای همه مون کردم
این شعر رو همتا برای منم فرستاده بود.
می گفت حرف دلم به هردوتونه.
دیشب سالگر فوت پدر شوهرم بود
همسر سردرد گرفته بود شدید
دم عوارضی به مادرشوهرم زنگ زد و هماهنگ کرد و برگشتیم خونه.
طفلکی همتا وقتی فهمید چقدر ناراحت شده بود و نگران بود
امروز عصری خونه مادر شوهرم بودیم
به مادر شوهرم گفتم قرار بود به کسی نگید دیگه ناراضی بودین و می دونستیم اونها زنگ می زنن و .
اونها می خواستن مادرشوهرم هم با ما مخالفت کنه
گفته چرا شما چیزی نگفتی و زندگی رو این دختر ساخته و الان اینجوری و اونجوری
مادر شوهرم هم گفته، منم گفتم و منم نگران اون بودم اما خودش گفته و .
خلاصه بعد شوهرم خیلی صحبت کردم در مورد همتا. خیلی ازش تعریف کردم.
گفتم چه دختر خوبیه . خودش نگران منه . چندین بار بهم گفته اگر ذره ای ناراحتی داری بگو . مادرش هم برای همین نگران من بودن مخالف بوده.
بهش گفتم دیگه تموم شده
شوهر هم دوسش داره، می خوادش و عقد خوندن و هفته دیگه هم میاریمش خونه و .
دیگه مطمئن شد همه چیز قطعیه و خندید و گفت خوشتون باشه و
بعد می خواستیم بریم عقد پسر خاله ام
فهمیده بودم مامانم اینا نمی رن
حدس زدم به خاطر من باشه
زنگ زدم به بابام
بعد از چند بار زنگ زدن برداشت و گفتم می خوام بیام اونجا
گفت نیا
نه من نه مامانت نمی خوایم ببینیمت
اونقدر مشکلات داریم که تو توش گمی
گفتم یعنی نمی خواید بچه تون رو ببینی
یعنی من مشکلتونم
.
.
گفت برید خوش باشید و .
بعد یکی دوسال اون موقع بعدا بیاید.
حلالت هم که گردیم و.
گفتم پس حلال کنید
گفت کاری نکردی که حلال کنیم
حلال باشه
دیگه هم زنگ نزن
بعدش حالم خیلی بد شد شد ناراحت بود
همسر گفت اگه مامانت اینا نیستن عقد نریم
خلاصه گفتم چشم
حالم خیلی بد بود
همسر گفت چی شده چی گفتن
گفتم الان نمی تونم حرف بزنم
حالت تهوع و اضطراب و دلشوره و . داشتم
رفتیم بهشت زهرا
سر خاک پدر شوهر
کمی آرام تر شده بودم
همسر عزیزم بهم گفت ان مع العسر یسری
گفتم امام زمان الان ازم راضیه؟ کار درستی کردم؟
گفت بله. ما پیش کسانی که می دونن ، مرجع و و ماندگاری و . رفتیم پرسیدیم.
یادم اومد مرجع تقلیدم وقتی چند بار زنگ زدم بهش چقدر دعام می کرد و می گفت شما دارید معجزه می کنید و اگر این اتفاق بیافته اصلا انگار معجزه شده و کلی دعامون کرد.
یاد حرف های اقای ماندگاری و اسلامیه و آذری و صالحی و . افتادم
همسرم تو چشمام نگاه کرد و با لبخند گفت
خانم.، بهترین شفیع زن شوهرشه ☺☺☺
بعد هم گفت
می دونی اونها اصلا دخیل نیستن
اگر اونها به خاطر هر چی ، دارن با حکم خدا مخالفت می کنن کار اونها اشتباهه
توکلت به خدا باشه
کار تو موافق حکم خداست
خدا خودش درست می کنه
الان رفته بود نماز
تو ماشین بودم من
وقتی اومد با چشمای قشنگش تو چشمام نگاه کرد گفت
. جون خیالت راحت باشه
من پشتت هستم من هرگز تو رو رها نمی کنم پشتت رو خالی نمی کنم
تو گه به خاطر خدا این کار رو کردی
از همه بریدی بدون اون قدر دین و ایمان دارم و لامذهب نیستم که تو رو رها کنم همیشه پشتتم و دوست دارم
اشک تو چشمام جمع شد
خیالم راحت شد
خدایا شکرت که همسری چنین خوب دارم
بهترین همسر دنیاست
آقاست
سرور منه
سرور هردوی ماست.
خدا رو شکر که دارمش
خیلی آروم شد
همتا امروز یه پیام تو گروه سه نفرمون داده بود
خیلی لذت بردم از پیامش؛ حرف دل منم بود
کاش همه خانم های دنیا مثل ما دو تا خوشبخت بودن
کاش همه مرد های دنیا مثل تو پاک و مهربون بودن
من و خواهریم بهت افتخار میکنیم بهترین شوهر دنیا
ان الله مع الصابرین
ان الله یحب الصابرین
حسبن الله نعم المولی و نعم النصیر
باید بگم آشنایی مجازی با حقیقی فرق داره
اگر چه در مجاز ما با هم اشنا شده بودیم و همه چیز در ظاهر خوب بود ، اما باطن قضایا فقط در هنگام روبروشدن حقیقی مشخص می شه.
و همین اندکی دلهره برام داشت.
شبی که همتا قرار بود بیاد تا حدود ساعت ۸ صبح بیدار بودم و کارها رو می کردم.
اخه تو یکی کابینتها دونهای سیاه پیدا کردم. همسر می گفت فضله موشه!
کل کابینتها رو ریختم بیرون و آبکشیدم.
یه جارو موند که همسر گفت من می زنم تو برو یکم استراحت کن
خلاصه ۸ صبح خوابیدم
حدود ۱۰ بود که بیدار شدم دیدم همسر رفته دنبال همتا و الان هاست که بیان خونه
ولی چشمتون روز بد نبینه
مثلا جارو زده بود
دیگه جارو برداشتم و شروع کردم جارو زدن
خدا خدا می کردم تا اومدن همتا جارو زدن تموم شه و همه چیز مهیا باشه برای ورودش
می خواستم اسپند دود کنم برای ورودش
وسط جارو زدن بودم که دیدم همسر کلید انداخت و اومد توی خونه.
همتا هم تو راهرو
وا رفتم
گفتم چرا یخبر نمی دی نزدیک خونه هستی.
منو بیدار می کردی لااقل وقتی داشتی می رفتی!
ولی کار از کار گذشته بود.
گفتم عیب نداره
همتا هم از خودمونه دیگه
رفتم تو راهرو و باهاش روبوسی کردم
خیلی دختر خوبیه خدا رو شکر
بقیه جارو رو جلوی همتا زدم
اسپند یک روز بعد براش دود کردم
ان شاء الله وقتی اومدن خونه برای همیشه، براش جبران کنم
تو این مدت کمی نگرانی از نوع رفتار همتا داشتم
قبلا هم تو چتها صحبت کرده بودیم
ولی خیلی محجوب تر از این حرفها بود همتا
اهل کمک و مشارکت
با بچه ها خوب گرم گرفت و رفتارش عالییی بود
همون روز اول دلم بهش قرص شد.
خیالم راحت شد.
امروز وقتی بهش گفتم شوهرمون سردرد گرفته
طفلکی اونقدر ناراحت شد که پشیمون شدم از گفتنم
بهش گفتم ان شاءالله خدا برای هم نگهتون داره و عشقتون رو روز افزون کنه
اونم گفت عشقمون رو.
اره
الهی خدا عشقمون رو روز افزون کنه.
عشق همه زوجها رو.
امروز جلسه موسسه حیات حسنی بودم
دومین جلسه ای که شرکت کردم
خیلی جلسه خوبی بود.
در فضای مجازی یه آقایی در مورد تعدد کلاس مجازی گذاشتن که بنده با نظراتشان خیلی مخالف بودم.
مثلا اینکه مدیر و رئیس خانه مرد است
یا در مورد تعدد زوجات
یا خطاب احادیث
و .
نظرات مخالفی دارن.
امروز در خلال جلسه موسسه حسنی پاسخ خیلی از شبهات و سوالات رو که در اون کلاس مجازی ایراد شده بود، گرفتم
دیدم تعدد زوجات یه حکم تکوینی و موافق فطرت مرد است
یا پذیرش احکام الهی اگر به صورت صد در صد داشته باشیم و جدال نداشته باشیم و در دل هم رضا داشته باشیم می شیم مومن. مومنی که تو ایه ۶۵ سوره نساء گفته.
تربیت فرزندان و مدیریت زندگی با مرد است
الرجال قوامون علی النساء
غیرت زن کفر است
امروز تو جلسه خانمی بودند که جلسه قبلی هم بودند. اندکی با هم آشنا شده بودیم.
خیلی ازشون خوشم اومد.
با اینکه پذیرش این حکم به قول خودشون احساسی و . براشون سخت بود، البته پذیرش حکم نه، کنار اومدن با احساساتشون.، می گفتن خیلی دوست دارند که این حکم رو کاملا بپذیرن و تو احساسات هم مشکلی نداشته باشن . داشتن روی خودشون کار می کردند
چقدر لذت بخش بودن دیدن ایشون
دیدن افرادی که به خاطر خدا با احساسات دنیایی شون می جنگند
خود رو مالک شوهر نمی دونن
می دونن قرار نیست شوهر رو با خودشون به اون دنیا ببرن
همسر و فرزند وسیله ابتلاء و امتحانن
خیلی شیرین بود
یا خانم دیگه ای که همسرشون داشتند چند تا همسر می گرفتند تا در این حرکت جهادی به دختران و ثیبه ها کمک کنند
چقدر شیرین بود دیدن کسانی که درد همنوعان خود را دارند
چقدر شیرین بود دیدن کسانی که درد دین دارند
جلسه عالی بود
در مورد حکم و نگاه به زندگی
در مورد گناه
که گناه خلاف مسیر تکوین رفتن است.
که به ضرر خود ماست
وقتی در جلسه احکام ، یکسری از موارد احکام خانواده بیان شد ، دیدم ما خانمهای ایرانی چقدر مالک زندگی هستیم .
دیروز رفته بودیم با همسر ساروق ، همون امام زاده هایی که معجزه کربلایی کاظم و حافظ قران شدنش رخ داد.
طی مسیر چقدر گندم زار بود.
چقدر خوشه های طلایی گندم زیبا بودند
چقدر قشنگ در باد می رقصیدند و تسبیح می گفتند
چقدر فرشته انجا بود همراه هر دانه گندم.
چقدر زیبا بود
کربلایی کاظم هم همین جاها کار می کرد و یاد خدا می افتاد و .
بماند
در امام زاده روی یک برد نشانه های آخر امان نوشته شده بود
و در میان آنها حرف شنوی مرد از زن بود
در احکام امروز دیدم ما زنها چقدر خودمان را محق به حقوقی می دانیم که شرعا حقمان نیست
مثلا اگر همسر بخواهد شبی خانه مادرش بخوابد
من باب رسیدگی حتی
حتی مادر فرتوت
ممکنه خیلی از ماها دلخور شویم.
مثلا اگر مرد بخواهد یک شب درمیان پیش مادرش بخوابد
صدایمان در میاد!
چرا؟
چون خود را مالک شوهر وقت او می دانیم!
چون نمی دانیم چنین حقی نداریم
عبد بودن خیلی خوبه
یه عبد واقعی عاشق اینه مولاش بهش دستور بده
اونو آدم فرض کنه
بهش کار بگه
و عبد انجام بده و بگه چشم
و مولاش بهش بگه آفرین
یه عبد دنبال همینه
لبخند رضایت مولاش
اینکه بهش بگه احسنت
بهش بگه ازت راضی ام
دیگه کاری به این نداره که مولاش چجور کاری بهش گفته
کاری به این نداره چقدر سخته
اتفاقا می گه هر چه سختتر بهتر
هر چه کار سختتر باشه یعنی مولات تو رو بیشتر لایق دونسته
کار سختتر رو داده به تو
چون تو می تونی
اگر با من نبودش هیچ میلی
چرا ظرف مرا بشکست لیلی
پس یچیزی در من دیده که کار سخت رو سپرده به من
پس این افتخار داره
لذت داره
برای همین
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند
برای همین
بالا ترین سختی ها برای ائمه بوده
پس هرکس در این مسیر عبد بودن، عزم بالاتری داشته باشه عبد بهتریه
مثل پیامبران اولوالعزم از بین سایر پیامبران!
برای همین چنین عبدی خودش رو نمی بینه اصلا!!!!
چون و چرا نمی یاره!
که چرا من!
.
خداوند مولای ماست و ما عبد او
عابد بودن خوب نیست
خداوند نیازی به عبادت ما نداره و عابد نمی خواد
عبد می خواد
غلام حلقه به گوش می خواد
ما اگر عبد باشیم
دلمون می خواد اونجور باشیم که خدا می خواد
دیگه نمی گیم چرا به زنها اینجور گفته
چرا سخت گرفته چرا زن باید شوهرش ازش راضی باشه و بره معذرت خواهی حتی اگر حق باهاش بوده
چرا بدون اجازه نره بیرون
چرا
چرا
چرا
چرا تعدد زوجات.
چرا غیرت زن کفره.
دیگه اصلا خودش رو نمی بینه
فقط خدا رو می بینه
فقط منتظره ببینه خدا چی می خواد و چی می گه
دیگه می گه خدای من ، مولای من، فقط تو بگو، من بگم چشم
با جون و دل بگم چشم
بدون کراهتی بگم چشم
برام بقیه مهم نیستن
که بقیه چی می گن.
باهام چجور رفتار می کنن.
سوء استفاده می کنن یا نه.
ظلم می کنن بهم یا نه
برام مهم نیست
برام فقط رضایت تو مهمه
اینکه تو تشویقم کنی
اینکه بهم بگی خوب کارت رو انجام دادی
اینکه.
اینکه.
لبخند رضایتت رو ببینم مهمه
عاشق اون زخمی ام که تو اون زخم رو می پسندی ، عاشق اینم تمام تنم چنین زخم هایی بخوره
برای همین حضرت زینب گفتند ما رئیت الا جمیلا
برای اینکه رضایت خدا رو دیدند
حرف شنوی از خدا رو دیدند
زخمهایی رو دیدند که همه نشانه های زیبای عبد بودن بود.
هر چه از دوست رسد نیت.
جقدر زیباست که عبد باشیم
نگاه نکنیم ببینیم خودمون دلمون چی می خواد
خودمون چجوری امورمون رو تدبیر می کنیم
فقط ببینیم خدا چی می خواد و امورمون رو هم واگذار گنیم به خدا
رضا برضاک یا الله
خدایا لیاقت عبد واقعی بودنت رو به ما بده
اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه
خدایا شکرت
خدایا شکرت
العبد.
بچه ها
در مورد راضی کردن خانم اول توسط اقایایون
به نظر من آقا قبل از انتخاب کیس مورد نطر باید با خانم صحبت کنه
بگه من می خوام تعدد کنم
به زنش اطمینان بده هیچ مشکلی از طرف اون نیست
بهش قول بده جایگاهش همون که بوده هست
اینکه اونو مثل قبل دوست داره
فقط می حواد یه زن دیگه بگیره
به هر دلیل
مثل والدینی که بچه دوم میارن
سعی کنه در طی مدت زمان ارام ارام زن رو قانع کنه
البته اونقدر یدفعه و محکم نگه که زن بهم بریزه
اول شوخی
بعد دوست دارم
بعد نظرت جیه
بعد مورد سراغ نداری
تا یواش یواش خانم بگه مثل اینکه قضیه جدیه
در طی ۶ ماه و یکسال خانم رو اماده کنه
بعد بره سراغ انتخاب کیس
به نظر من بدترین توهین به زن اینه که به هر دلیل مرد مخفیانه اینکار رو انجام بده. بنابر عرفی که وجود داره و تصور پیش فرضی که با اون ازدواج رو شروع می کنن
حتی اگر زن بهم بریزه
مرد نمی تونه جای زن تصمیم بگیره و بهش نگه
اعتماد زن به تمام زندگی شون بهم نی ریزه
حالا اینجا دو حالت پیش میاد یا زن می پذیره که هیچ .
یا نمی پذیره. اینجا اگر مرد اونقدر لازم دید که تعدد کنه می تونه مخفیانه انجام بده. اونوقت اگر زن فهمید مرد می گه بهت گفته بودم پذیرش نداشتی و چون دوست داشتم و عاشقت بودم و نمی خواستم از دستت بدم مخفیانه انجام دادم
چند روزه ماشین خراب شده. همه کارهای اداری و بیرونی مون هم برای این چند روز هست. خیلی کارها بهم ریخته و منم بهم ریختم. دلم می خواست تا اومدن همتا یسری کارها رو بکنم که نشد . پسرم هم امروز رفت آزمون سنجش رو داد برای جهشی خوندن. یکی دو روز پیش هم رفتیم دادگاه برای رضایت تعدد زوجات . حاج آقا می گفت چرا راضی شدی . گفتم خودم پیشنهاد دادم . بدین علت و . خیلی خوشحال شد و تعجب کرد و به شوهرم گفت مومن واقعی به این می گن و آفرین قدر خانمت رو بدون و من اگر جای تو بودم روش زن نمی گرفتم گفتم حاج آقا وضعیت جامعه و . دید نه انگار واقعا من مصمم هستم و راضی خیالش راحت شد و حکم رو نوشت . چتد وقت دیگه حکم آماده می شه و پیام میاد که بریم حکم رو بگیریم.
خدا کنه ماشین رو زودتر بدن تا برای برنامه های همتا دچار مشکل نشیم.
پذیرش #تعددزوجات [#حکم_خدا]
#شرط_سلوک_زن از منظر #علامه_طهرانی
آیت الله سیدمحمدصادق حسینی طهرانی فرزند #علامه_طهرانی در بیان خاطره ای از پدرشان میفرمایند:
روزی در محضر حضرت علامه والد بودیم شوهر یکی از مخدّرات [خانمها] به ایشان گفت:
خانمِ ما تقاضا دارد که او را [بعنوان شاگرد سلوکی] بپذیرید.
⚠️ولی #علامه_طهرانی با تندی رد کردند و نپذیرفتند.
بعد از مدتی، آن شخص، حقیر (فرزند علامه) را جهت همین امر واسطه قرار داد و بنده پیام ایشان را به علامه والد رساندم، اما ایشان باز هم نپذیرفتند و فرمودند:
آقاجان! این خانم #تسلیم است؟! اگر شوهر او #تجدید_فراش کند [و #تعددزوجات داشته باشد]، آیا این خانم آرام می نشیند یا غوغا به پا میکند؟!
حقیر که آن مخدره را میشناختم و می دانستم که #روح_تسلیم در او نیست و در برابر این امور تاب نمیآورد، عرض کردم: نه، ایشان داد و فریاد کرده و غوغا به پا میکند!
#علامه_طهرانی فرمودند:
#سلوک که تنها #ذکر_گفتن نیست!
✨سلوک، #تسلیم بودن و گردن نهادن به ما جاءَ بِهِ النبی (صلى الله علیه وآله وسلم)» (اقتدا و تسلیم به شریعتِ پیامبر اسلام) است.
✨سلوک #تسلیم_حق_بودن است.
✨سلوک یعنی [از حکم الهی] هر چه به او گفتند، بگوید چشم».
✨[سلوک یعنی] در پیشگاه خدا عبدِ مملوکی باشد که لا یَقْدِرُ عَلَى شَیْء» : (خودش -بدون اتکاء به حق- قدرت بر شئ و کاری در خود نیابد -و فقط خدایش را قادر و مالک ببیند-).
✨[سلوک یعنی] به حقیقت ببیند که لاَ یَمْلِکُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لاَ ضَرّاً وَ لاَ مَوْتاً وَ لاَ حَیَاهً وَ لاَ نُشُوراً» : (اینکه عبد، هیچ سود و زیان و مرگ و زندگی و رستاخیز خویش را در اختیار خودش ندارد -و هرچه دارد از خدا بیابد که او مالکِ علی الاطلاق است-)؛
✨نه اینکه عبد به [آن] #احکام_خدا [مانند #تعددزوجات] که موافق هوای نفس او نیست اعتراض کرده، و داد و بیداد و غوغا کند.
[اینکه به حکم خدا اعتراض کند، یعنی خدا را تنها مولا» و تنها ربُّ الأرباب» و تنها صاحب تصرّف مطلق» در خودش نیابد، ولذا حاضر نمیشود که خداوند به هر حُکمِ حکیمانه اش در او نفوذ و تصرّف ربّانی کند، و این فرد در برخی احکام مانند #حکم_تعدد_زوجات از ربوبیت حق سرکشی کرده و به سلیقه ی هوای نفسانیِ خودش و #ربوبیت_نفس_اماره تسلیم میشود، و خودش را به #شرک_پنهان شریک در تصرّفِ ربوبیت و حاکمیت حق می پندارد. در حالی که #اولیاءالله تماماً تحت تصرّف اراده و حکم حق هستند، و هرگز بدون اذن و امر الهی، در خویش و خلقت تصرّف نمیکنند].
[پایان بیان سخن علامه طهرانی]
فرزند علامه طهرانی در توضیح میفرماید:
آری، همانطور که اشاره شد حضرت علامه ی والد بر #شرط_تسلیم تاکید و اصرار داشتند؛ زیرا عِمادِ سلوک در رفعِ حجاب تعیّن» فقط #تسلیم است، و سالکی که در او #روح_تسلیم و #عبودیت [مطلق] نیست، برای همیشه در غَیابَتِ الجُبِّ نفس (نهانخانه قعر چاه نفس)» محبوس میماند!! ⚠️(پناه بر خدا)
✨(اشارتی انفسی، به آیات ۱۰ و ۱۵ سوره یوسف، که یوسف» را اشارت و نماد روح و جانِ قدسی، و قعر چاه» را اشارت و نماد بدن و میل نفس اماره و تعلّق به عالم طبیعت می یابند، که آن یوسفِ جانِ قدسی در آن قعر چاه امیال نفسانی محبوس و گرفتار است).
[برای نجات جانِ قدسی از حبس در قعر چاه نفس]، سالک با حُسن استقامت در #طریق_توحید و #عبودیت و #اقتدا_به_شریعتِ رسول الله (صلی الله علیه و آله)، نباید هیچ نصیب و بهره ای برای نفس بگذارد، و در برابر مشکلاتِ طریقت، صبور و شکیبا باشد، و لِمَ و بِمَ (چون و چرا) نکند، و الا اگر بخواهد هم از [هوای نفس و] حظوظ نفس بهره ببرد و هم از #نور_توحید [در عبودیت به #احکام_حق]، آنگاه محکوم به #نفاق است.
✨[چرا که ظاهرش را توحیدی و مسلمان نشان میدهد، اما در باطن تسلیم نیست و مخالفت و اعتراض به احکامِ حق -مانند تعدد زوجات- دارد، و این علامت #نفاق و #شرک_پنهان و موجب هلاکتِ جان است، که از این خطر عظیم پناه به خدای کریم میبریم]
منبع: کتاب نور مجرد»، جلد ۱ ، ص۶۰۲ و ۶۰۳ (تصویر ضمیمه)
✅ کانال توحید در وحدت زوجات
#وحدت_زوجات درخانواده های مستحکم به حُکم #تعددزوجات
t.me/wahdatzojat/133
چند روز دیگه می ریم شهر همتا برای مراسم رسمی و اینکه دیگه ان شاءالله برای همیشه بیاد با ما زندگی کنه.
تو این مدت شوهر خیلی حرف زدم. گفتم همتا دختر خوبیه و . . گفتم نگرانه که شما می پذیریدش یا نه. بهش گفتم شما چه زن خوبی هستی و . . مادرشوهرم خندید. تائید کرد. اگر چه نگرانی هایی هم داره. گفتم خودت ببینیش خیالت راحت می شه و خدا رو شکر می کنی. از طرفی گاهی یه نکاتی آزارمون می ده. دلم می خواست تو مراسم اینها رو به همتا بگم.
اگر چه می دونم اینجا اینا رو می خونه.
بگم ما برای این ازدواج خیلی کارها کردیم . خودت می دونی. با سختی خانواده شوهر رو راضی کردیم. جاریم اینا که هنوز نمی دونن و حتی با شوخیش هم خیلی ناراحت می شه. فامیل من . . مادرم اینها که هنوز همون طورند. ما زندگی مون و اینده بچه ها و حرف مردم و اجتماع رو در روبرومون داریم. ازت می خوام فقط مطمئن باش و چند وقت دیگه به هر دلیل جا خالی ندی و دشمن شاد نشیم. بگن دیدید درست می گفتیم.
بعد دیدم خوب من اگر به خاطر خدا کار کرده باشم و اخرش هم اینجوری بشه باز فرق نباید برام بکنه. اگر حجت بر ما تمام شده باید کار رو انجام بدیم و باقی امور رو واگذار کنیم به خدا
افوض امری الی الله
صبح همسر برام قران می خوند. در مورد رفتار مامانم اینا ناراحتم . ولی وقتی ایه رو شنیدم اروم شدم.انگار در مورد والدینم بود. خداروشکر که دلیل و راهنمام هست
الممتحنة
إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ
ﺧﺪﺍ ﻓﻘﻂ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻧﻬﻲ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﺩﻳﻦ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺟﻨﻴﺪﻧﺪ ، ﻭ ﺍﺯ ﺩﻳﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﺍﻧﺪﻧﺪ ، ﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﺍﻧﺪﻧﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﺮ ﻛﻤﻚ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ [ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﺘﻴﺮﻱ ]ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻛﻨﻴﺪ . ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻛﻨﻨﺪ ، ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻧﻨﺪ .(٩)
عده ای می گن ازدواج دوم باید از روی میل باشه نه خیر خواهی و رضای خدا و زن اول هم نباید دخیل باشه در این انتخاب!!
پاسخ و بررسی بنده:
اینکه هدف اصلی ازدواج و اینکه کلا چرا ازدواج می خواهد بکنه رضای خدا باید باشه!هر کاری انسان انجام می ده باید بخاطر خدا باشه وگرنه باخته. حتی هدف خیر خواهی هم خوبه . خیر خواهی برای خدا. مثل ائمه و پیامبر اکرم ص که ازدواجهاشون به خاطر خدا و خیر خواهی بوده.
اما بعد از هدف اصلی ، در جهت انتخابهاشون ، قطعا آن کسی را انتخاب می کنند که دلشون هم بخواد.حال عده ای دنبال صرف دل و زیبایی می رن که زیبایی از دست می ره و عادی و کهنه می شه. و عده ای هم اخلاق رو انتخاب می کنند که هرگز کهنه نمی شه و از بین نمی ره ، بلکه رشد هم می کنه. بنابر این ایشون هم زن باب میلشون رو انتخاب کردند. زنشون هم کاملا باب میلشونه.اونچه می خواستن.
از طرفی اینکه زن اول هم در انتخاب زن دوم شریک باشه اصلا بد نیست و مزیت هم داره.اولا زن جنس زن رو خوب می شناسه.دوما شوهرش رو و علائقش رو خوب می شناسه.سوما سازگاری بین زنها بیشتر و دردسر ها کمتر می شه.چهارما حس در اون دخیل نیست و انتخاب عاقلانه است و بعد از ازبین رفتن حس پشیمانی ببار نمی یاره.پنجما سازگاری بیشتری بین زنها وجود داره و تنشها کمتره و مرد ارامش بیشتری داره و زن دوم راحتتر زندگی می کنه
حال مرد از بین زنهایی که زن اول برای مرد گزینش کرده یکی رو انتخاب می کنه که باب میلشه و این انتخاب بهترینه.
نه اینکه زن بگه با این ازدواج کن. نه. مرد می گه من نمی خوام با هر خانمی وارد صحبت بشم و . یه خانم با این ویژگی ها پیدا کن که دوست داشته باشن وارد تعدد بشن. همسر اول هم چندین مورد بر طبق نظر آقا پیدا می کنه. بعد آقا باهاش وارد صحبت می شه و اون گسی که میل و عقلش بهش هست رو انتخاب می کنه
این حالت در ازدواج های اول هم هست. در ازدواجهای موفق. مادر پسر یکی رو انتخاب می کنه. چون جنس زنها رو می شناسه و احسلسی عمل نمی کنه و عروسی که با انتخاب مادر شوهر هم هست ، مشکلات خانوادگی اینده شون کمتره.
از طرف دیگه من هرچی ازدواج دارم می بینم که به شکست می انجامند و طلاق و . همه از مواردی هستند که برای دل زن گرفتن نه رضای خدا و خیر خواهی؛
و زن اول رو دخیل ندونستن. . اما ازدواجهایی که موفق هستند ، ازدواجهایی که الان سالیان سال داره می گذره یا دارن همه توی یه خونه زندگی می کنن و موفقند از روی خیر خواهی و با دخالت زن اول بوده چون میل از بین می ره و
وقتی مشکلات زیاد باشه ادم قید هوی و هوس رو می زنه. اما وقتی به خاطر خدا و خیر خواهی باشه هرچه مشکل بیشتر باشه می دونه اجرش بیشتر و جا نمی زنه. از طرفی وقتی زن اول هم دخیل باشه می دونه اون خانم هم مورد تایید خورش هم بوده پس سازگاری به خرج می ده و زن دوم هم می دونم که با یک خانواده قراره زندگی کنه و نه صرفا یک مرد. پس سازگاری خودش رو با کل اعضای خانواده می سنجه و وارد زندگی می شه. و در نهایت یک خانواده منسجم تشکیل می شه که زنها با هم خوب هستند و مرد عاشق زنهاست و بچه ها چون خواهر و بردار واقعی اند و همه با هم خوش و خداوند هم از انها راضی و خیر اخروی برای انها فروان.
بنابراین ازدواج کلا باید بخاطر رضای خدا و خیر خواهی باشه و زن اول باید همراه باشه در این مورد و چه بهتر بررسی اولیه توسط زن باشه حتی و سازگاری بین زنها وجود داشته باشه . در نهایت بین موارد انتخابی بهتر است مرد بر طبق خواست و میلش انتخاب کند و زن دوم هم بداند که با یک خانواده قرار است زندگی کند نه یک مرد تنها.
اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه
امروز همسر بعد از اتمام مکالمه اش با همتا ناراحت بود
بهم می گفت من چیکار کنم
یکساعت صحبت کردیم بعد که می گم خسته ام و خداحافظ. همتا ناراحت می شه. از من توقع داره مثل یک عاشق و نوجوانی که تازه به عشقش رسیده رفتار کنم. ولی من یه مرد جا افتاده ام ، عمری ازم گذشته ، مسولیت زندگی و سه تا بچه دارم . اینجوری نمی شه.اینجوری باشه و همتا بخواد با این طرز تفکر بیاد داخل زندگی وقتی ببینه من اینجوری نیستم صدمه می بینه
همسر بهم گفت
تو خودت می بینی که من تو روز وقت صحبت با شما و . مگر برای موارد ضروری ندارم. شب هم نرسیده به تخت خواب خوابم می بره. اگر همتا بخواد توقع داشته باشه من همش باهاش صحبتهای عاشقانه بکنم و پیامهای عاشقانه بدم ، وقتی من اهل این چیزا نیستم ، زتدگی مون آسیب می بینه
بهش گفتم خوب باهاش صحبت کن. بدونه واقعیت زندگی چیه. .
خیلی ذهنش درگیر بود . به قول خودش، نمی خواد به کسی آسیب بزنه. نقش هم نمی تونه بازی کنه. ولی اگر اینجوری پیش بخواد بره ، زندگی درست پیش نمی ره و به مشکل بر می خوره
امیدوارم همه چیز رو خدا خودش درست کنه.
چند شب پیش خیلی ذهنم درگیر بود .از خدا کمک خواستم .همسر درست می گفت؟ اطرافیان درست می گفتن؟
با خدا حرف زدم ؛ خیلی؛ ازش یه نشونه خواستم . خواستم بهم نشون بده چیکار کنم و چی درسته و چی غلط رو کی حساب کنم و نکنم
شب خواب دیدم
خواب دیدم داشتم یه چمدون می بستم برم یه کشور دیگه ، با هواپیما، دیدن امام زمان عج . همراه با پسر کوچیکم. پدرم بود مرتب می گفت نمی خواد بری
حالا برای چی . اصلا امام زمان عج نیست وجود نداره . گفتم چرا بابا جون هست از هر کی می خوای بپرس . هی می گفت نه . گفتم از هر کی مخوای بپرس . اسم یکی از همسایه ها رو آورد .گفتم باشه از همون بپرس ، اونم می گه هست.سعی می کرد منصرفم کنه.مادرم هم بود و اخم کرده بود که نمی خواد بری.بستن چمدونم خیلی با سختی بود.خیلی تشویش داشت .هی یچیزی نبود. خلاصه چمدون رو بداشتم و همراه علی رفتم فرودگاه .دیدم این سالن برای اون کشور نیست.داشتم می رفتم همون سالنی که باید برم.نگاه و رفتار مردی بود که اذیتم می کردچمدونی که تو دست پا بود و درد سر . به نظرم باز شد و داشتم بر می داشتم.با خودم گفتم کاش همسر می اومد منو می رسوند کاش چمدون رو می اورد.با بچه کوچیک سخته.ولی باز پاشدم و رفتم به سمت مقصود.
بعد بیدار شدم .خدا راه رو بهم نشون داد .اینکه مسیرم درسته و تو این مسیر باید روی پام خودم بایستم
فرداش همسرم تکه ای از صحبتهای آقای اسلامیه رو شندیدند وقتی داشتم گوش می دادم.خودش یدفعه بهم گفت پس اینکه من توقع دارم همه چیز درست باشه اشتباهه. وقتی تو زندگی تک همسری چند سال اول مشکلاته و تو زندگیی تعددی بارز تره ، پس جهاد در راه خدا تحمل این مشکلات و ساختنه . خدا رو خیلی شاکرم که دلیل و راهنما مونه و ما رو تنها نمی زاره.
دیشب پسرم خیلی اذیت کرد.از صبح تا شب یکسره حرف گوش نکرد و خراب کاری .زدمش.صورتش کبود شدبعد باهاش صحبت کردم.معذرت خواهی کردم.گفتم دیدی اونسری خانم حسینی معلمتون تعریف کرد ازت و گفت خیلی توانمد و باهوشی، گفتی همش به خاطر شب بیداری های مادرمه.زد زیر گریه
معذرت خواهی کرد.دستم رو بوسید و گفت مرسی منو زدی.قول داد پسر خوبی باشه .همش امروز هم می گفت ممنون.
امروز تولد امام رضاست .می خوام برای پسرم سرویس خواب بخرم ، هدیه ، به جبران کاری کردم. امیدوارم خدا منو ببخشه و من قدر دان این بچه های گل و زندگی عالییی که دارم باشم
امشب حرم بودم.گوشی همسر دست من بود و همسر رفته بود وضو بگیره.همتا زنگ زد.وقتی همسر اومد بهش گفتم همتا زنگ زده بهش زنگ بزن. گفت چی می گفت؟ گفتم برنداشتم. گفتم شاید خوشش نیاد من گوشی رو بردارم.همسرم تعجب کرد.می گفت یه زن که یه زمانی مثلا اگر یه زن زنگ می زده به شوهرش ناراحت می شده قطعا ، چقدر تغییر می کنه که الان گوشی رو برنداره که نکنه اون زنه ناراحت شه. چقدر تغییر می تونه ادم بکنه.
به فکر فرو رفتم راست می گفت. وقتی ملاک مالکیت و خودخواعی خودمون باشه با وقتی ملاک رفتارهامون رضایت خدا باشه ، چقدر رفتارمون فرق داره.
خیلی از مشکلات تک همسری و یا تعدد وقتی به احکام واقف و راضی (مثل ایه ۶۵ سوره نساء) باشیم رفع می شه
خانمی دومی بودند که از زندگی شون خیلی ناراضی بودند . مرتب از اذیت همتای اول و بی عدالتی همسر گلایه داشتند.از اینکه همیشه با همسر اول می ره مسافرت و بعد از برگشت برای من اون شبها رو جبران نمی کنه
اینکه هر چهار شب یه شب میاد پیشم و. . اینجور موارد موجب شده بود خانم به آقا گلایه کنه و زندگی شون پر تنش بشه و سر هر جیزی با هم بحث داشته باشند
اگر ما به احکام واقف و راضی باشیم اونوقت می بینیم جایی برای بسیاری از گله ها نیست و دیگه شکایت نمی کنیم.دیگه آرومیم و مرد هم از این ارامش لذت می بره و زندگی شیرین می شه .حال فرق نداره همسر اول یا دوم . هر کدوم اگر بدونن که مثلا حق قسم یعنی صرف خوابیدن در اتاق خانم ، هر چهار شب یکبار ، آنهم به شرط شروع به یکی از خانمها به نطر بسیاری، دارند دیگه معترض نمی شند و حق رابطه چهار ماه یکبار . البته تبصره هایی هم داره بخش دوم. بسیاری از فقها هم معتقند که در زندگی تک همسری اصلا حق قسم وجود نداره!یا مثلا حق قسم برای حضر شوهر هست ، و در سفر ساقط می شه
مثلا اگر مرد بره مسافرت حق قسم از بین می ره .بنابراین اگر مردی با یکی از خانمها بره سفر .بعد از برگشت حق قسم برای ن یکسان برگزار می شه.حتی اگر همیشه با یکی بره مسافرت ، دیگری حق اعتراض نداره.البته مستحبه مرد هر سری با قرعه مشخص کنه کدوم زن باهاش بره.البته اگر این کار رو نکرد نمی شه بهش خرده گرفت. عدالت واجبه رو بجا آورده
بنابراین اگر مردی عدالت واجبه رو فقط رعایت می کنه.یعنی از هر ۴ شب یک شب رو پیش شما بیاد و سفرش رو با زن دیگر بره،شما نباید اعتراض کنی، اینجوری خودت رو از چشم مردت می اندازی،مردها زن غرغرو و معترض دوست ندارند.اگر بهش محبت داشته باشی.اصلا اینجور موارد رو به روش نیاری. آرام آرام می بینی خودش راغبه با تو بره مسافرت نه با اون یکی یا بیشتر پیشت باشه چون بیشتر آرامش داره پیشت . البته حق قسم از اذان مغرب تا اذان صبح است. در این زمان باید در تخت خانم و به نحوی که اکثر اوقات رویش به روی خانم باشد سپری شود.بجز مدت لازم برای نماز و غذا و حمام و دستشویی، یعنی چیزهای واجب! یعنی مرد نمی تواند این مدت را مثلا جلوی تلویزیون بگذراند مگر اینکه زن راضی باشد .پس خوبه بدونیم چه حقوقی از منظر خدا داریم
تا با زیاده خواهی و ناراحتی آسایش رو از خودمون سلب نکنیم و گناه نکنیم
طبق احکام چند روز اول بعد از عقد ویژه خانم جدید است و بعد حق قسم بوجود میاد. ما هم این دوران رو الحمدالله به خوبی و خوشی سپری کردیم. خدا رو شکر از تعدد راضی هستم.در جواب دوستانی که می پرسن اذیت نیستی و چه حسی داری. باید بگم فکر کنید جاری ، خواهر، خواهرشوهر، مادر شوهر پیشتون زندگی می کنه . اذیت می شید ؟ خوب تجربه من هنگامی که اونها چند روز پیشم بودن اینجوری بود : کارهای خونه رو باهم انجام می دادیم و درد دل می کردیم و از هر دری صحبت می کردیم و . فقط الان هم حس صمیمی تری دارم و هم حق قسم هست. مثل یک خواهر خیلی نزدیک و دوست داشتنی.
اما در مورد مسائلی که تو زندگی پیش میاد باید بگم معمولا طبق تجربه و صحبتهایی که با افراد تعددی موفق داشتم اکثرا مسائل ها بر سر رفتار همسر هست. معمولا همتا ها با هم مشکلی ندارند. در مورد رفتار همسر یک مورد رو می تونم بگم این هست که شوهر با خانم اول سالها زندگی کردند با توجه به دوران مشترکی که باهم داشتند و مسائلی که پشت سر گذاشتند ،با هم راحتتر هستند ، بنابراین وقتی مساله ای مرد رو ناراحت بکنه ممکنه اون رو در جمع خانواده به همسر اول تذکر بده ، در حالی که با توجه به رابطه تازه بین همتا و همسر این تذکر نباشه یا غیر علنی باشه. اگر چه همسر باید توی رفتارش عدالت رو رعایت کنه، خانم اول نباید روی این مساله حساس شه ، با گذر زمان و در میان گذاشتنش با همسر آرام آرام درست می شه، اگر چه خوبه حرمتها حفظ شه.
و البته این مورد در کنار شناخت بهتر اخلاق و رفتار و سلائق شوهر هست که همسر اول می تونه از این مزایا بهره ببره و اونها رو با همتا به اشتراک بزاره تا هم رابطه خانواده و رابطه بین دو همتا نزدیک تر و بهتر بشه و هم رابطه همسر و همتا.
دیشب همسر پیش ما نبود، رفته بود پیش مادرشون تا یسری کارها رو انجام بدن. منو همتا با هم صحبت کردیم و یسری تجربه هاییکه داشتم رو با همتا درمیون گذاشتم. از اخلاق همسر و چیزها و رفتارهایی که دوست داره.
تصویری هم با شوهر و مادر شوهر صحبت کردم، و همتا هم برای اولین بار شوهر و خواهر شوهر صحبت داشتند. خدا رو شکر برخورد مادر شوهر و خواهر شوهر خیلی گرم و خوب بود.
برای عید قربان هم به مادرم اینا پیام تبریک دادم. و طبق معمول جوابی نگرفتم.
امیدوارم همه چیز به خوبی و خوشی پیش بره.
افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
به همتا پیام دادم. ایشونم گفتم منم دوست نداشتم چنین صحبتهایی پیش بیاد . منم خواستم دیگه هر مشکلی داشتن به من ربط ندن. از هم عذر خواهی کردیم و وقتی اومرم خونه بغلش کردم.
چند روز پیش هم برادر همتا لوازم همتا رو آورد تا زندگی مستقل دلخواهش رو شروع کنه.
تو این مدت خیلی از خانمها باهم صحبت کردند، خانمهای اولی که رنج کشیده بودند ، خانمهای دومی که رنج کشیده بودند ، خانمهایی که جدا شده بودند به خاطر تعدد و دختران مجرد و تنها.
برایند بررسی ها و راهکار ها رو برای وفق پیدا کردن با زندگی تعددی اینجا می گم که به نظرم به درد همه افرادی که تو این زندگی هستند می خوره.
البته این برای زمانی هست که همتا ها با هم مشکلی ندارن.
تعدد خوبه . گاهی موجب به خود اومدن ما می شه .بویژه خانم اول ،متوجه نقص ها و ایرادها می شه . بعد باید در صدد رفع اون بر بیایم.نباید دچار یاس بشیم. خوب درسته خانم جدید ، ممکنه جوانتر باشه ، هیکل بهتری داشته باشه، جدید باشه، با توجه به مدت زیادی که شوهر نداشته روش باز باشه و اماده هزار و یک عشوه و . ، از طرفی مشغولیت بچه و . نداره، از طرفی مسئولیت و نگرانی برای زندگی و ساخت اون رو نداره چون معمولا زندگی ساخته شده است و به جایی رسیده ، برای همین با فراغ خاطر کل وقتش رو صرف شوهر کنه، اما باید برای رهایی از غم و یاس و مشکلات این موارد رو در نظر گرفت:
معمولا این جدید بودن و . برای مرد یکی دو سال اوله. از نظر هیکل و زمان آزاد هم تا زمان بچه دار شدن . که خوب با توجه به سن بالای ازدواج و شرایط جامعه و . اصولا زود بچه دار می شن . از طرفی این روزها برای خانم اول هم بوده و به جای اینکه روزهای اول ازدواجِ همتا رو با الانِ خودش مقایسه کنه بهتره با روزهای اولِ خودش مقایسه کنه. از طرفی بهتره به خودش یادآوری کنه که طرف مقابل هم یه زنه، نیازمند محبت و و مدتهای زیادی محروم بوده. در حالی که خودش از این نعمت بهره مند بوده، این خوبه که حالا قدری از خود گذشتگی و عدم حساسیت داشته باشه و بزاره همتا هم به خواسته هاش برسه .
از طرفی خیلی اوقات وقتی خانم اول یا دوم از شوهر بی محبتی و بی میلی می بینه و می بینه به طرف مقابل میل بیشتری داره ، دلش می شکنه و دلسرد می شه . دیگه دلش نمی خواد بره طرف مردش و محبت داشته باشه. شادیش رو از دست می ده. حتی اگر در ظاهر سعی کنه خودشو شاد نشون بده وقتی مرد میاد طرفش ناخود آگاه دوباره ناراحتی توی رفتارش بروز پیدا می کنه و موجب طرد شدن مرد می شه. این حالت توی زندگی تک همسری هم هست. زن وقتی ناراحته دوست داره مرد بهش توجه کنه ، محبت بیشتر کنه ولی ذات مرد جوریه که نمی تونه طرف زن ناراحت بره و محبت کنه. ناخوداگاه دوری می کنه و اعصابش بهم می ریزه. و اینجوری یه رابطه مع بوجود میاد. اگر چه خیلی خیلی سخته اما زن باید سعی کنه ناراحتی رو از خودش دور کنه و به خودش برسه و شاد باشه؛ یه زن خوب برای شوهرش باشه. به خودش برسه و در صدد بهبود روابط باشه وگرنه خودش ضرر می کنه.
از طرفی گاهی مردها واقعا بی انصاف و ناجوانمردانه یکی از خانمها رو مورد ظلم عاطفی قرار می دن. اگر چه عدالت فقهی برقراره ؛ اما خانم وقتی می بینه خوشی و بگو بخند و روابط و سفر و آرامش مرد با طرف مقابله واقعا دلش می شکنه. بعد گاهی حتی این خانم روی خودش کار می کنه ولی مرد به دیگری محبت داره و این عشق و علاقه چشمش رو کور کرده یا با این خانم فقط از روی احساس دین و وظیفه مونده و یا . به هر حال اینجا هم این خانم در نهایت و بعد از اینکه تلاشش رو کرد و به نتیجه ای نرسید بهتره در حالی که به بهترین وجه، به وظایف نگی خودش می پردازه تا در پیشگاه خداوند گناه کار نباشه ، فکر کنه شوهرش شهید شده ، از دست داده یا معتاده یا توی زندان و و خودش رو با زندگی دو روز دنیا و بچه ها . سرگرم کنه و در واقع دل بکنه تا با موفقیت به زندگی ابدی برسه. البته گفتم این برای شرایط خیلی خیلی نادر هست و اگر خانم کمی صبر داشته باشه و به دستورات الهی کاملا عمل کنه قطعا مردش هم متوجه اون می شه و زندگیش درست می شه.
گاهی زنها تو این شرایط هم مطالبه گر می شن و با عصبانیت و داد و بی داد و هر ترفندی می خوان مرد رو به سمت خودشون جذب کنن که کاملا نتیجه عکس می ده.
از طرفی بهتره از این دنیا به قدر رفع نیاز فقط بخوایم ، گاهی خانم نیاز هاش برطرف می شه ، یا خانم اول مثل قبل از تعدد نیازهاش برطرف می شه ، اما چون خودش رو با همتاش مقایسه می کنه توقعش بی دلیل بالا می ره. یا گاهی روی مشکلات زندگی که قبلا هم داشته حساس می شه .
در کل دنیا دو روزه. بهتره رضای خدا رو در نظر بگیریم و جوری رفتار کنیم در مقابل خدا رو سفید باشیم. سعی کنیم روحیه بزرگ داشته باشیم ، دنیا دو روزه و می گذره و سراسر دنیا آزمایش و امتحانه. شاید یکی از راحتترین آزمایشات زندگی تعددی باشه ، راحتتر از مرگ فرزند و همسر و عزیز و یا بیماری و سختی های این چنینی.
از طرفی انسان زمانی به رشد می رسه که از اونچه بهش حب داره دل بکنه و فقط به خدا دل ببنده.
از طرف دیگه خوبه آدم به این دید برسه که خودتی و خودت. نباید از کسی یا حتی شوهرت توقع داشته باشی. چون آدم اینجور
مواقع اطرافیان رو هم از دست می ده و توی بحران اجتماعی قرار می گیره . فقط خدا کنه آدم خدا رو داشته باشه که با رفتنش اگر اطرافیانی که رهاش کردن ، حتی از مرگش ناراحت نشدن ، خدا از رجوعش خوش حال بشه.
البته در کل خوبه مرد ، مرد باشه .
خوبه مرد هوای زن اول رو داشته باشه البته از سر عشق نه ترحم چون زن اول در حال از دست دادن زندگیی که داشته هست و زن دوم در حال بدست آوردن زندگی و موقعیت این دو خیلی فرق داره. (بسیاری از اوقات دیده شده خانم دومی که خانم اول رو مورد انتقاد قرار می داده زمانی که همسرش سومی رو گرفته نتونسته تحمل کنه و کسی که قبول نداشته خانم اول داره زندگی رو از دست می ده و در شرایط بحرانیه ، الان که خودش در شرایط بحرانی قرار گرفته عکس العملی بسیار ناشایست و بد نشون می ده . ) به هر موقعیت خانم اول و دوم فرق داره.از خیلی لحاظ مثل هدف ادامه زندگی مثل انرژی برای ساخت زندگی مثل پیری شدن و از دست دادن انرژی که چون زن اول جونیی اش رو پای زندگی اش گذاشته. (البته مثلا خانم دوم هم اوقات تنهایی کمتری از اول با شوهرش داره، اگر چه با آگاهی وارد اینگونه زندگی شده.)
مرد باید این شرایط رو درک کنه و کمک کنه زن این دوران رو به سلامت سپری کنه
هر چی باشه بحرانه
اگر چه رضایت و پذیرش زن اول موجب می شه سریع تر از بحران بیرون بیاد و به فرصت تبدیلش کنه اما به هر حال زندگی تعددی سختی های خودش رو داره. جهت به سلامت گذراندن این دوران بهتره خانم (اول یا دوم. )خودش رو مشغول کنه با کتاب و کلاس و ورزش و قران. از طرفی اگر بدونی رشده اگر بدونی خدا راضیه ، این سختی ها برات شیرین می شه . مثل حضرت زینب که فرمودند ما رئیت الا جمیلا. البته ایشون مطمئن بودن بر حق هستن و درست ، کتاش ما هم درست باشیم و مطمئن بودیم که اعمالمون بر حق هست . اونوقت با جون و دل هر سختیمیکنم رو می خریدیم و خوشحال بودیم از داشتنش . وقتی مطمئن باشیم خدا باو تحمل سختی ها داره به رومون لبخندً۷ می زنه مثل اون آقایی که رفت پیش امام و از بیماریش شکایت کرد و بعد با صحبتهای امام دیدش عوض شد و بیماریش رو به به بقیه نشون می داد و می گفت این یادگاری و لطف خداست. . به نظر من با ترحم و من چقدر بدبختم محبت نخرید. برای خودتون ارزش قائل باشید . هیچکس توی دنیا به فکر شما نیست. خودتون به فکر باشید. به فکر آخرتتون
و هرگز فراموش نکنید که (تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز ) . و نیز داریم در مشکلات توصیه شده : وستعینوا بالصبر و الصلوه . حتی اگر صبر و تحمل ندارید خودتون رو شبیه صابران جلوه بدید ائمه فرموده اند هیچ فردی خودش رو شبیه عده ای نمی کنه مگر اینکه آرام آرام شبیه آن قوم می شه .
به هر حال فراموش نکنیم امتحان همتا داشتن و زندگی تعددی خیلی راحتتر از بسیاری از امتحانات مثل نداشتن بچه وشدن بیماری و مرگ عزیزانه که از طرفی قابل تبدیلآم شدن به یک فرصت طلایی هم هست.
موضوع انشاء:
سواره از پیاده خبر نداره، سیر از گرسنه
خوب یادم هست اولین باری که این ضرب المثل را شنیدم کی بود. پدرم می خواست به یکی از دوستانش که در وضعیت مالی نامناسبی قرار گرفته بود کمک کند تا کسب کوچکی راه بیاندازد. آن موقع نمی دانستم برشکستگی یعنی چه ، اما می شنیدم که خانواده آنها برای قوت روزانه حتی در شرایط بدی قرار دارند ، اما مادر سرسختاته مخالفت می کرد و می گفت :"به ماچه ، خودش بره کار کنه مردک هوس باز، می خواست حواسش رو جمع کنه کلاهش رو نبرن ، حتما حقش بوده ؛ ما که نباید از شکم خودمون بزنیم بدیم به اونها و همش بخاطر کارهای خودشه ، آه زنش گرفتدش " و پدرم می گفت" قرار نیست از شکم خودمون بزنیم . تازه اگر اندکی در سختی قرار بگیریم اشکالی ندارد اوضاع آنها خیلی خراب است ." اما گوش مادر بدهکار نبود.
شب پدر می خواست قسمتی از پیتزایی که سفارش داده بودیم و اضافه آمده بود را به دخترک فال فروش بدهد اما مادرم با او دعوا کرد که بچه ها فردا می خورند و . . اما مادرم بعد از چند روز آنها را به من داد تا به کارگرهای ساختمان بغلی بدهم، مادرم گفت که غذای مونده خوب نیست بخوریم مریض می شویم. آن موقع نفهمیدم چرا کتک مفصلی از مادرم خوردم وقتی گفتم پس چرا پیتزا ها را به آن دختر ندادیم و چرا باید غذای مونده که خودمان از ترس مریضی نمی خوریم را به دیگران بدهیم .
به من می گفت تو هم مثل پدرت هستی!
مادرم می گفت آدم عاقل چیزی که خودش استفاده می کنه و دوسش داره رو به دیگران نمی بخشه وگرنه خودش چند وقت دیگه بدبخت می شه . مثل همین دوست بابات که برشکسته شد چون همش به دیگران کمک می کرد. مادرم همیشه لباس کهنه و خراب و بدرد نخور خونه و غذاهایی که دیگه باید می ریخت دور را به دیگران می داد. لباسهایی که به نظرم فقط به درد دستمال شدن می خوردند.
یادمه همسایه مان از وقتی شوهرش مرده بود هر شب چراغ های خانه را روشن می زاشت و می خوابید، بعد از چند سال هنوز شبها صدای گریه اش می آمد. مادرم از بعد فوت همسر دوستش با این دوستش قطع رابطه کرده بود . مانند سایر زنهای محله.
یبار وقتی بابا در مورد او حرف زد که دوستت بوده و گناه دارد و شرایط نامناسبی دارد و بیا او را بگیرم و با هم زندگی کنید . مادرم چنان داد و بیدادی راه انداخت که خدا می داند ! به پدرم می گفت تو فکر خودتی بهونه نیار می خوای مارو بدبخت کنی و دنبال هوی و هوس خودتی . اینجا نیز پدرم گفت سواره از گرسنه خبر نداره سیر از پیاده. حتی مادر می خواست خانه را عوض کنیم که خدا رو شکر بعد از چند وقت همان دوست بابا با خانم اولش به خواستگاری همسایه مان رفت و آبها از آسیاب افتاد. بماند که مادرم چه حرفها در مورد آنها می زد و می گفت علت برشکستگی آن مرد نیز همین بوده برای اینکه دل زنش را شده. حتی وقتی می گفتم اما زنهایش که با هم خوبند و با هم خرید و پارک می روند و. و خود زن اول هم به خواستگاری همسایه مان رفته. مادرم قبول نمی کرد و می گفت اینها رو باور نکن دلش خونه من می دونم من می دونم. و من نفهمیدم وقتی حتی با آنها سلام علیک نمی کند از کجا می دانست!
خوب یادم هست بعد از مدتی یک برنامه از تلویزیون پخش شد در رابطه با تعدد زوجات و ضرورتهای جامعه . تمام حرفهایشان به نظرم درست بود . وقتی گفتم: مامان ، درست می گه ها ! دخترای مجرد همسن شما که تو فامیلمون اینقدر زیاد شدن الان باید چکار کنن؟ اگر منم خدای نکرده سنم بالا بره و ازدواج نکنم و خواستگار خوب نداشته باشم چی؟؟ یک پاسخ آتشین پشت سرم از طرف مادر قرار گرفت که چشمام سیاهی رفت و فهمیدم در مورد این چیزها نباید حرف بزنم
خدا بیامرزد پدرم را آدم دست بخیری بود . بعد از فوتش مادرم از تاریکی انگار می ترسید . شبها چراغ های خانه را روشن می گذاشت و متکا را بغل می کرد و می خوابید . با وجود اینکه سرش را داخل متکا می کرد تا ما صدایش را نشنویم اما گاهی از صدای گریه اش از خواب بیدار می شدم و گاهی از صدای دوش آب سردی که می گرفت. نگاه حسرت بار مادر به همسران شاد توی کوچه و بازار را فراموش نمی کنم. مادرم افسرده شده بود و دوستانش از ترس اینکه شوهرشان سراغ این بیوه نرود با او قطع رابطه کرده بودند. و مادرم از پیشنهاد های خفت بار مردان هوس ران محله پا بیرون از خانه نمی گذاشت و فقط گریه می کرد. برای مادرم این چیزها مهم بود
اینجا بود که برای اولین بار مادرم با تاسف و اندوه ، همین ضرب المثل رو بکار برد و آهی کشید و اشک در چشمانش حلقه زد در حالی که دست بر عکس بابا می کشید. سواره از پیاده خبر نداره ، سیر از گرسنه.
البته الان چند ماهی است که مادرم دیگه شبها با آرامش می خوابد در حالی که چراغ ها خاموش است. دیگه گریه نمی کند . چرا که همان دوست بابا که خانم همسایه را سالها پیش گرفته بود الان مادرم را به عنوان زن چهارم گرفته است. وضع مالیش همان موقع ها با شروع مجدد کسب و کارش و ورود خانم سومش به زندگیشان بهتر شده بود. دیگر مادرم نمی گوید کارد بخوره تو اون کمرش ، مردک هوس باز خودش رو پشت دینش قایم کرده و .
الان مادرم در نماز هایش گریه می کند و از خدا می خواهد او را ببخشد و به شوهرش و همتاش خیر فراون دهد. الان مادرم می گوید من شرایط اون خانم ها رو درک نمی کردم . من نیت خیر را نمی فهمیدم و انگ هوس می زدم . از حال دیگران خبر نداشتم تا خودم گرفتارش شدم
الان مادرم با همتا های خود به بیرون و خرید و گردش می روند و وقتی دیگران می گویند اینها دلشون خونه الکی فیلم بازی می کنند و یا به شوهرشان توهین می کنن ، چه تو فضای مجازی چه اجتماعی ، فقط تاسف به حال آنها و نادانی و خودخواهیی که کورشان کرده می خورد و شوهر خود را مرد ترین مرد دنیا می داند. مردی که زیر بار توهین و حرف مردم رفت اما به وظیفه اش در مقابل دیگران عمل کرد و در حالی که می توانست مثل خیلی از مردهایی که می شناختیم بدون اینکه زیر بار مسئولیت برود با هر زنی که دوست داشت ، باشد، مثل خیلی ها. مادرم با همتا های خود خیلی خوب است و آنها را بهترین می داند که از بهترین داشته شان ، شوهرشان ، انفاق کردند تا یکی مثل او نیز به آسایش برسد. الان دیگه همسر اول رو یه زن مشکل دار و دیوانه نمی دونه.
چقدر مادرم عوض شده
چقدر مادرم عوض شده
کاش مادرم قبل از اینکه خودش در این شرایط قرار بگیرد عوض می شد، کاش کل ن کشورم عوض می شدند و دغدغه دیگر ن و دختران را داشتند .
کاش سواره از پیاده خبر داشت و سیر از گرسنه ، تا همه با هم می خوردند و با هم می رفتند.
کاش
سلام دوستان
این کتابها واقعا عالی اند پیشنهاد می کنم حتما بخونید:
کتاب اول
۳ دقیقه در قیامت، که تجربه مرگ یکنفر هست ، مثل کتاب انسوی مرگ که قبلا گفتم ولی کوتاه تر و متفاوت . حتما بخونید. دیدتون به زندگی تغییر می کنه.
کتاب دوم
سلام بر ابراهیم
۲ جلده. واقعا خیلی خیلی خیلی عالییییه و با میشرفت کتاب نمی تونید اونو زمین بزارید و عاشق شهید ابراهیم هادی که زندگی نامه اش تو این کتاب درج شده می شید. شهیدی که الگو و نمونه عملی اخلاق بوده.
این کتاب رو رخبری خیلی توصیه کردن به خوندنش.
کتاب بعدی ثم اهتدیت. آنگاه هدایت شدم
این کتاب هم یه کتاب عالیییی هست. کتابی که رهبری توصیه به خوندنش کردن. ماجرای شیعه شدن یک فرد سگی. فردی که معروف هستن و با کتابشون خیلی ها شیعه شدن.آقای تیجانی
در ضمن فیلم وقتی که ماه کامل شد رو حتما پیشنهاد می کنم ببینید . اینجوری شکر خیلی چیزهایی که ازش غافلیم رو می کنیم و قدر زحمات خیلی ها رو بیشتر خواهیم دونست.
درباره این سایت